عوامل موثر در توسعه فرهنگی از دیدگاه قرآن و سنت
چکیده:
از جمله مباحث مهم و کلیدی که نقش موثر و بسزائی در بحث توسعه فرهنگی دارد، عوامل موثر در توسعه فرهنگی است. که این عوامل شامل دولت یا حکومت اسلامی، مردم و عوامل فراملی و جهانی می باشد. در این مقاله سعی شده است علاوه بر تشریح و آشنا ساختن با کلیات آنها، از دیدگاه قرآن و سنت نیز بررسی شود. و با آوردن آیات و روایات مربوط به بحث مزبور، با الگو پذیری از حیات معنوی و فرهنگی و حکومت جهانشمول پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد( ص) بهترین الگوی توسعه فرهنگی و بعبارتی الگویی بهتر از الگوی دیگران ارایه شودهمچنین در این مقاله تا آنجا که لازم و مقدور بوده مسایل مربوطه با استفاده از نظرات و آیات و روایات مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
کلید واژه ها: توسعه، فرهنگ، توسعه فرهنگی
توسعه فرهنگی که بر مبنای الگو پذیری از منابع دین اسلام بایستی مورد توجه قرار گیرد لازمه اش اسلامی بودن و متجلی شدن آثار قرآنی و اسلامی در مجموعه عوامل موثر در آن می باشد که باید این عوامل در رفتار و گفتار و کردارهای خود از آموزه های قرآن کریم و سنت بهره گیری کند. و اما مهمترین عواملی که در جریان توسعه فرهنگی تاثیر گذار می باشد عبارتند از حکومت ، مردم و عوامل خارجی یا بین المللی که اجزای هر کدام از اینها به صورت مبسوط بررسی می گردد.
1- حکومت و دولت اسلامی:
اهمیت و نقش حکومت و سیاستگذاری کلان در جامعه در راستای توسعه و تعمیق فرهنگی بر هیچ اندیشمند و عالم آگاه و آشنا به دین و جامعه و مسایل حکومتی و... پوشیده نیست و آگاهان دردمند و زمان شناس به این امر مهم توجه دارند که در صورت عدم تعامل دولت با آموزه های دینی و قرآنی در یک جامعه اسلامی و مشخص نشدن جایگاه دولت و حکومت و فقدان سیاستگذاری کلان بر گرفته از فرهنگ و منابع پربار قرآنی عدم تعمیق جهان بینی و باورها و ارزشها در راستای تبیین ایدئولوژی اسلامی ، هرگز امر مهم توسعه فرهنگی تحقق نخواهد یافت بنابراین جهت آگاهی بیشتر به عوامل تاثیر گذار حکومت اشاره می کنم.
«انما و لیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یوتون الزکوة و هم راکعون»
در بینش اسلامی که مبتنی بر کتاب قرآن و سنت پیامبر است قدرت و حکومت در خدمت رفع نیازهای مردم و اعتلای جامعه و مورد نقد و بازخواست مردم است . امر به معروف و نهی از منکر به معنای عمیق و وسیع و مستمر آن فلسفه نقد و نظارت مردم و اجتماع بر همه مسایل سیاستگذاری و حکومتی بخصوص قدرت است که در نتیجه یک نقد صحیح و اصولی جامعه به سوی تعالی معنوی و اخلاقی و توسعه یافته فرهنگی حرکت خواهد کرد.
البته حکومت ها و نظامهای مردم سالاری فراوان وجود دارند که در ظاهر راس مردم را مبنا قرار می دهند ولی در یک موقعیت خاص زمانی و مکانی شکل یافته اند .
حضرت علی(ع) : «و ان عملک لیس بطعمه و لکنه فی عنقک امانه»یعنی قدرت ، شکار نیست بلکه امانتی بر گردن است . از این رو باید حق آن را نگاه داشت. و هچنین :
«اما بعد فان حقا علی الوالی ان لا بغیره علی رعیته فضل ناله و لا طول خُص به و ان یزیده ما قسم الله له من نعمه دنوا من عباده و عطفا علی اخوانه » یعنی:
«از حقوقی که بر اصحاب حکومت است آن است که امتیاز ها و افتخارها رفتار او را با مردم تغییر ندهد بلکه موهبت ها آنان را به بندگان خداوند نزدیکتر ومهربان تر گرداند».
بنابراین برای دستیابی به این مهم (حق تعیین سرنوشت توسط مردم) حکومت موظف به ایجاد فضایی مطمئن و امن برای تحقق و رویارویی اندیشه ها و آراء در چهار چوب ضوابط اسلامی و قانون اساسی که مبنی بر اموزه های اسلامی از قرآن و سنت است و مکلف به گسترش و توسعه ظرفیت و فرهنگ مشارکت مردمی و نقد و اصلاح در جامعه و سرمشق بودن در تحمل و جلب مشارکت نخبگان و آحاد مردم است.
از نگاه علی (ع) حکومت باید برآمده از مردم و مبتنی بر خواست مشروع آنها باشد و چنین است که اگر مردم نیایند علی (ع) با وجود تمام شایستگی هایش یک لحظه حکومت را بر آنان تحمل نمی کند و حکومت را از لنگه کفش خود بی ارزشتر می داند .
در حکومت علی (ع) حاکم و مردم وظایف متقابل دارند حتی با غیر مسلمان نیز همچون مسلمان برخورد می شود و حقوق شهروندی شامل مخالفان نیز می شود چرا که مخالف و معترض در حکومت علوی ، برانداز حکومت نیست مگر اینکه بر علیه حکومت دست به سلاح (شمشیر) ببرد. حضرت علی (ع) نه تنها حق مخالفت با حکومت را برای اقشار جامعه به رسمیت می شناسد بلکه مردم را تشویق و تشییع می کند تا حق خود را اعمال کنند. و اوج نگاه کرامت آمیز به انسان را در حکومت عدل علی (ع) می تواند نگاهی دانست که امام علی(ع) به قاتلش - ابن ملجم – داشت چرا که علی (ع) امنیت عمومی را الویت می بخشد بر مصالح و غرایض شخصی و حتی حق قانونی خویش و حتی با قاتل خویش نیز مدارا می نماید واز زجر و مثله کردن او ابا می ورزد . پس حکومت علی (ع) می تواند یک الگوی تمام عیار از یک حکومت مردم سالار باشد.
در نگاه حضرت امیر(ع) توسعه در حکومت طبق حدیث «جبایه خراجها و جهاد عدوها و استصلاح اهلها و عمارة بلادها »به مواردی مانند : سامان بخشیدن به درآمدها ، جمع آوری مالیاتها و رشد جهاد با دشمنان و صیانت و پاسداری ، ایجاد امنیت و عزت ، تربیت و اصلاح و به صلاح رسانیدن مردم ، آبادانی و رشد و پیشرفت و... شامل می شود.
وجود مرجعیت آگاه به زمان و دارای جهان بینی باز و استراتژی موثر در راستای سیاستگذاری کلان ضروریست و در حاکمیت اسلامی جهت هدایت کارها در جامعه و داشتن حضوری فعال باید «فقیه عادل زمان شناس» باشد تا بتواند ضمن تشخیص و شناسائی ارزشهای دینی و الهی و حفظ سلامتی جامعه و دوری از منافع شخصی، قدرت طلبی ، کامجویی و ... دشمنان و دوستان خود را بشناسند و در مقابل ترفندها و توطئه ها و فتنه ها به مسئولیتها و وظایف خطیر خویش به نحو احسن عمل نماید و جامعه را به سمت وضعیت مطلوب هدایت نماید.
نفوذ ناپذیری در مقابل دشمنان اسلام و قرآن همراه با صالح بودن حاکم باعث می شود تا هم حکومت اسلامی و هم جامعه اسلامی از انحرافات و سلطه های بیگانگان به دور باشد . پیامبر اکرم(ص) و مقابله و مبارزه و عدم نفوذ پذیری ایشان در مقابل دشمنان و آگاهی او به تمامی مسایل اجتماعی و زمانی و جهانی بهترین الگو می تواند برای حاکم جامعه اسلامی باشد چنانچه خداونددر قرآن کریم می فرماید:
«ان یثقفو کم یکونوا لکم الاعداء»اگر بر شما دست یابند برای شما دشمنانی خواهند بود .
«لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه»یعنی: همانا برای شما پیغمبر خدا اقتدایی شایسته و نیکوست
قد کانت لکم اسوه حسنه فی ابراهیم والذین معه ، اعزة علی الکافرین ، انه لیس له سلطان علی الذین امنون و علی ربهم یتوکلون»
1-2- جایگاه حکومت در اسلام:
جایگاه حکومت در اسلام یکی از مباحث بنیادی فقه اسلامی است که گاه به صورت مستقیم و تحت عنوان ولایت فقیه و حکومت اسلامی و گاه به صورت غیر مستقیم و عنوان زیر مجموعه سایر عناوین فقهی همچون جهاد، امر به معروف ، صلاه العیدین و نماز جمعه و ...بررسی می شود.
«قل اغیر الله اتخذ و لیا » بگو آیا ولی و فرمانروایی بجز خدا برگزینیم؟!
دلایل متعددی دال بر اهمیت حکومت در اسلام از نظر قانونگذاری وجود دارد که مهمترین آنها عبارتند از:
1-جامعیت و گستردگی قوانین اسلام: قرآن کریم و سنت گرامی نبی اکرم (ص) و پیشوایان معصوم بر این امر تصریح دارند که اسلام تمامی ابعاد زندگی فردی و اجتماعی را مورد توجه قرار داده و قوانین خاص برای آنها وضع نموده است بنابراین بدون تردید به امر حکومت هم که از جامع ترین و ضروری ترین زندگی انسان است بی توجه نخواهد بود .
2-اجرای احکام الهی :
تشکیل حکومت اسلامی جهت تامین نیازها و سعادت فردی و اجتماعی جامعه بشری تحقق یافته و ابواب متعدد فقهی نظیر: احکام دفاع ملی ، جهاد ، امر به معروف و نهی از منکر احکام جزایی ، احقاق حقوق افراد ، برپایی قسط و عدل بیانگر ضرورت حکومت اسلامی آنها می باشد .
در ضمن تشکیل حکومت اسلامی جزیی از ولایت می باشد . اساسی ترین مسئله دین مسئله ولایت است ، چون ولایت نشانه و سایه توحید است ولایت یعنی حکومت» قرآن کریم به یک نکته مهم اشاره کرده و می فرمایند:
«الله ولی الذین امنوا یخرجهم من الظلمات الی النور...»
3-سیره پیامبر اکرم(ص) و جانشنیان او در تشکیل حکومت اسلامی:
چنانکه تاریخ اسلام و زندگی پیامبر گرامی اسلام را بررسی کنیم به یک نکته مهم پی خواهیم بود و آن اینکه پیامبر اسلام هرگز از سیاست و مسایل حکومتی جدا نبوده اند و پس از ورود به مدینه اولین قدم تشکیل دولت اسلامی بوده است و بعد توسعه و گسترش دولت اسلامی درتمام جزیره العرب و تمام عالم . از دیگر اقدامات ایشان پیمانهای سیاسی و نظامی ، اعزام سفرا و نمایندگان به دولت ها و قبایل دیگر جهت مذاکره را می توان نام برد.
1-3.دلایل پیشرفت اسلام:
از مهمترین عوامل و دلایل درونی پیشرفت اسلامی می توان به دو نکته بسیار مهم و ارزشمند اشاره کرد و آن عبارت از دو مورد زیر می باشد:
الف) ایجاد تحولات اخلاقی در جامعه
ب) پیامبر (ص) الگوی کمالات وفضایل
الف) ایجاد تحول اخلاقی در جامعه:
در بررسی اولین عامل از عوامل پیشرفت اسلامی نکته ای که حائز اهمیت بوده و انکار ناپذیر است عبارت است از این امر مهم می باشد که پیامبر گرامی اسلام و جانشینان معصوم او هدف خود را صرف اجرای قوانین و مقررات و یا فقط تحول و روش حکومت بر مردم و سامان بخشیدن اوضاع نابسامان اقتصادی جامعه و... نبود بلکه مهمترین و عالی ترین هدف تمامی و پیامبران الهی از جمله نبی مکرم اسلام و جانشینان او در ایجاد تحول اخلاقی در افراد و جامعه براساس ایمان به خداوند متعال و پاداش روز رستاخیز بوده است . قرآن کریم نیز توجه خاصی به این امر مهم داشته و آیات بسیار زیادی در این رابطه آْمده است که جهت آشنایی به نمونه هایی از آن اشاره می گردد:
لقد من الله علی المومنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم آیاة ویزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین .
«یعنی در هر آیینه به تحقیق خداوند بر اهل ایمان منت گذارد که در میان ایشان پیامبری را از جنس آنان برانگیخت تا بر ایشان آیات پروردگار را بخواند و روان ایشان را ازرذایل دور سازد و به ایشان کتاب و حکمت بیاموزد اگر چه از پیش در گمراهی بسر می برند.»
«قل کل یعمل علی شاکلته»بگو ای پیامبر – هرکس بر طبق شکل درونی و طبیعت و خویهای خود رفتار می کند و نفس وما سویها فالهما فجورها و تقویها قد افلح من ذکیّهاو قد خاب من دسیها»
ار پیشوایان معصوم نیز روایات مختلفی نقل شده است که می توان به مواردی از آنها اشاره کرد .
رسول گرامی اسلامی می فرماید : علیکم بمکارم الاخلاق فان الله بعثنی بها و ان من مکارم الاخلاق ان یعفو الرجل عمّن ظلمه و یعطی من حرمه ویصل من قطعه و أن یعود من لا یعوده » یعنی: بر شما لازم است که مکارم اخلاق را تحصیل کنید پس به درستی که خداوند مرا مبعوث کرده تا به آنها دعوت کنم و به درستی که چند خصلت از مکارم اخلاق است، عفو از کسی که به تو ظلم کرده ، و عطا نمودن به کسی که تو را محروم ساخته و ارتباط با خویشاوندی که از تو قطع کرده و عیادت از کسی که تو را عیادت نمی کند.» و نیز:
«انما بعثت لاتم مکارم الاخلاق »5 این است و جز این نیست که من بر انگیخته شده ام تا مکارم اخلاق را تمام کنم.
حضرت امام علی(ع) می فرمایند از پیغمبر اکرم(ص) شنیدم که می فرمود:
بعثت بمکارم الاخلاق و محاسنها »من برانگیخته شده ام برای فراخواندن به مکارم اخلاق و خویهای پسندیده یا خود امیر المومنین (ع) نیز می فرمایند: «من صحت عروقه اثمرت فروعه » هر کسی ریشه های نهال وجود او درست و صحیح و کامل گشت شاخه های آن میوه خواهد بود و نیز «راس الایمان حسن الخلق و التجلی بالصدق»
یعنی :رأس (اساس و شالوده) ایمان ، نیکوئی خصلتها و خویها و آراستگی به صداقت و درستی است.
و از مهمترین ویژگیهای پیغمبر اسلام(ص) و جانشینان معصوم ایشان ، عبارت از آن بود که در گام اول ایجاد تحول در روح و روان مردم بود و همچنین با آشنا نمودن آنها با خداوند ، زمینه تحصیل خصایص پسندیده و اجتناب از صفات رذیله و پست بوده است . چنانچه امام صادق (ع) می فرمایند: «ان البر و حسن الخلق یعمران الدیار و یزیدان فی الاعمار»عنی: کارهای نیکو و اخلاق پسندیده شهرها را آباد و عمرهای – انسانها- را زیاد می کنند. و اما نکته حائز اهمیت دیگر این است که چگونه می توان خویها و خصلتها را متحول ساخته و فضایل اخلاقی را بسط و توسعه داد؟!
روش ایجاد تحول و دگرگونی در خویها و خصلتها : 1- شناخت صفات پسندیده و صفات زشت و نکوهیده . که به دو طریق یکی عقل و خرد و دیگری مراجعه به طبیب بیرونی امکان پذیر خواهد بود.
قرآن می فرماید: «و نفس وما سویها . فا لهمها فجورها و تقویها»5 یعنی: سوگند به نفس و آنچه او را بیافرید ، پس زشتیهای آن و نیکیهای آن را به او الهام کرد. در این مورد بهتر است استنادی هم داشته باشیم به نظریه ای از فیلسوف بزرگ تاریخ – سقراط حکیم – که گفته است : «مردمان از روی علم و عمد دنبال شر نمی روند و اگر خیر و نیکی را تشخیص دهند البته آن را اختیار می کنند پس باید در تشخیص خیر بکوشد مثلا باید دید شجاعت چیست؟ عدالت کدام است؟ و پرهیزگاری یعنی چه ؟
«در نظریه سقراط نیکوکاری بسته به تشخیص نیک و بد دانایی است و «فضیلت » به طور مطلق چیزی جز«دانش و حکمت» نیست اما دانش چون در مورد ترس با کسی یعنی علم بر اینکه از چه باید ترسید و از چه نباید ترسید، ملحوظ شود«شجاعت » است وچون در رعایت مقتضیات نفسانی به کار رود«عفت» خوانده می شود و هرگاه علم به
قواعدی که حاکم به روابط مردم بر یکدیگ باشد و منظور گردد«عدالت» است و اگر وظایف انسان نسبت به خالق در نظر گرفته شود «دینداری » و «خداپرستی» است و این فضایل پنجگانه یعنی «حکمت» ، «شجاعت» ، «عفت» ، «عدالت» و «خداپرستی» اصول اولیه اخلاق سقراطی بوده است»
بدون تردید ، علم به خیر و شر و تشخیص خوب و بد در اصلاح اخلاق و توسعه اخلاقی در جامعه نقش بسیار موثر دارد و قسمتی از خلقیات مذموم و نکوهیده مردم ناشی از جهل و نادانی است ولی می دانیم که علم ، زمانی اخلاق جامعه را اصلاح می کند و با گسترش و توسعه فضایل در جامعه خوشبختی و سعادت به بار می آورد که افراد عالم و حاکمان حکومتی که در هر گونه سیاستگذاری نقش دارند بر طبق علم و اخلاق حسنه گام بردارند و دانسته های خویش را عملا بکار بندند و گرنه هیچ وقت از علم نتیجه اخلاقی نماید نشده و رفتار عالم و جاهل یکسان خواهد بود. حضرت امیر المومنین علی (ع) در این رابطه می فرماید:
«فان العالم العامل بغیر علمه کالجاهل الحائر الذی لا یستفیق من جهله »یعنی :عالمی که بر خلاف علم خود عمل می کند ،همانند جاهل سرگردانی است که خطا و صواب را نمی داند و از جهل و نادانی خویش به هوش نمی آید.
و اما دومین راه شناخت اخلاق پسندیده مراجعه به طبیب بیرونی است زیرا که روح انسان نیز همانند جسم او دارای دو حالت سلامت و مرض است در قرآن کریم آیات متعددی در مورد افراد مبتلا به مرض روحانی وجود دارد.
لذا قرآن کریم می فرماید: «فی قلوبهم مرض فزاد هم الله مرضا و لهم عذاب الیم بما کانوا یکذبون » یعنی:
در دلهای ایشان مرض است پس خداوند بر آن می افزاید و برای ایشان (منافقان) عذاب درد ناکی است به جهت اینکه (منافقان) دروغ می گویند.
براین اساس ، باید طبیب دلسوز ومهربان و آگاه و بصیر به امراض روحانی را شناخت و از او استمداد گرفت و مخصوصا برای یک جامعه (اسلامی ) وجود زمامداری چون طبیب خیرخواه و با بصیرت و حاذق لازم و ضروریست چنانچه امام هشتم ثامن الحج (ع) می فرماید:«لا یستغنی أهل کل بلد عن ثلاثه یغزع الیه فی امر دنیاهم و آخرتهم ، فأن عدموا ذلک کانوا همجا فقیه عالم ورع و أمیر خیر مطاع و طبیب بصیر ثقه»
«اهالی هیچ شهری از سه طبقه ، در راه تامین امور دنیا و دین خود بی نیاز نیستند هر جا که مردم فاقد این سه طبقه باشند ، زندگی آنان ، زندگی حشرات وحیوانات است نه زندگی انسان:
اول : فقیهی که دارای علم و تقوی باشد ، دوم : زمامداری که خیرخواه و فرمانروا باشد ، سوم : طبیبی که در کا رخود بصیر و مورد اعتماد مردم باشد.»
1.دومین روش در ایجاد تحول اخلاقی عبارتست از نقش اراده و تصمیم در اصلاح نفس. در این مورد قرآن کریم می فرماید :
«ان هذه تذکره فمن شاء اتخد الی ربه سبیلاً » یعنی :
به درستی که این آیات را ذکر کردیم ، هشدار و تذکری است برای شما . پس هر که بخواهد فرا گیرد ، به سبب بهره مند شدن به این پندها بسوی (رحمت و ثواب) پروردگار خود راهی را بر می گزیند.
و نیز می فرماید :
«ان هو الا ذکر للعالمین لمن شاء منکم ان یستقیم »یعنی :
این قرآن چیزی جز تذکر و یاد آوری برای جهانیان نیست ، برای آنانکه بخواهند راه مستقیم را در پیش گیرند .
همچنین در این زمینه در دعای ابو حمزه ثمالی از امام سجاد (ع ) می خوانیم که به خداوند متعال عرض می کند:
«و ان الراحل الیک قریب المتسافة ... »یعنی :
بارالها ! کسی که بسوی (رحمت و رضوان ) تو حرکت می کند ، راه نزدیکی را طی می کند .
و نیز امام صادق (ع ) در دعای خود می فرماید :
«اللهم و قد علمت ان افضل زاد الراحل الیک عزم ارادة و اخلاص فیة و صادق طویة .. » یعنی :
بارالها ! دانستم که با ارزش ترین متاع برای کسیکه بسوی (رحمت ) تو کوچ و حرکت می کند در تصمیم قطعی و جدی » و «اخلاص در نیت » و «درستی و صدق » است .
3.بررسی صفات و حالات روح و روان ، از دیگر عوامل و راههای دگرگونی و توسعه اخلاقی است .
چنانچه امیرمؤمنان علی (ع ) می فرماید :
«و علی العاقل ان یحصی علی نفسه مساویها فی الدین و الرأی و الا خلاق و الأدب فجمع ذلک فی صدره او بی کتاب و یعمل فی إزالتها »
یعنی : بر انسان خردمند و عاقل لازم است که عیوب و زشتیهای خود را در زمینه مسایل دینی و آراء و اخلاص و آداب اجتماعی در سینه خویش یا در کتابی جمع آوری کند و برای از میان برداشتن آنها تلاش جدی نماید .
4.تلاش و جدیت و جهاد با نفس ، چهارمین راه تحول اخلاقی است . باید متذکر شد که روح و روان آدمی از جهات گوناگون همانند بدن او بر طبق نظام آفرینش حکیمانه الهی دائماً در حال تغییر و تحول است و براثر تکرار برای او بصورت عادت در میآید که در واقع میتوان گفت : آنچه مقتضای خلقت اولیه بدن یا روح است «طبع » و «طبیعت » و آنچه که با تکرار برای هر یک از آن بدست میآید «عادت » میگویند که در اینمورد حضرت امیر (ع ) می فرماید : «العادة طبع ثان » یعنی : عادت طبیعت ثانوی است . و نیز در مورد پرهیز از عادت زشت می فرماید : «العادة عدو متملک » عادت بد دشمنی است که با قدرت بر صاحبش حکومت می کند . همچنین طبق روایت از حضرت علی (ع ) پیامبر اکرم (ص ) جمعی از یاران خود را که به جنگ با کفار فرستاده بود پس از باز گشت پیروزمندانه از میدان جنگ (جهاد اصغر ) آنها را به پیکار و جنگ و مبارزه با جهاد اکبر که همانا مبارزه با نفس و تمایلات نفسانی است فرا خواندند و آنرا با ارزش ترین جهاد معرفی فرمودند.
5.الگوی فضیلت و اخلاق پسندیده نیز از مهمترین عوامل و راههای تحصیل اخلاق و صفات روحانی یا تغییر صفات ناپسند و قرار دادن الگو و سرمشق در تمامی مسایل فردی و اجتماعی و حکومتی می باشد چرا که قافله بشریت در سیر تکاملی خود بالاخص در مکارم اخلاقی و اجتماعی به پیشوایی نیاز دارد که جسم عینی و خارجی همه فضایل باشد تا مردم بتوانند با الگو قرار دادن او به سوی مقصد عالی و نهایی و در مسیر توسعه اجتماعی و فرهنگی و ... گام بردارند . با گذری در نهج البلاغه با نامه ای از مولای متقیان روبرو می شویم که به استاندار خود در بصره یعنی «عثمان بن حنیف» می نویسد :فقد بلغنی ان رجلا من فتیه اهل البصره دعاک الی مأدبه فأسرعت الیها تسطاب لک الألوان و تنقل الیک الجفان ، و ما ظننت أنک تجیب الی طعام قوم ، عائلهم مجفو و غنیهم مدعو ، فانظر الی ما تقضمه من هذا المقضم فما اشتبه علیک علمه فالفظه ، و ما ایقنت بطیب وجوهه فنل منه .
ألا و ان لکل مأموم إماما یقتدی به ویستضی بنور علمه ألاو إن إمامکم قد اکتفی من دنیاه بطمریه و من طعمه بقرصیه ...» «به من خبر رسیده است که بعضی از ثروتمندان بصره تو را به میهمانی دعوت کرده اند و تو به سرعت به سوی آن شتافته ای در حالیکه طعامهای رنگارنگ و ظرفهای بزرگ و اختصاص غذا یکی از پس از دیگری نزد تو قرار داده می شد .
من گمان نمی کردم تو دعوت جمعیتی را قبول کنی که نیازمندانشان ممنوع و ثروتمندانشان دعوت شوند ، به آنچه می خوری بنگر که چگونه است ؟
حلال می باشد یا حرام ؟ آنگاه آنچه حلال بودنش برای تو مشتبه بود از دهان بیفکن و آنچه را یقین به پاکیزگی و حلال بودنش داری تناول کن .
آگاه باش هر مأموری امام و پیشوایی دارد و هر پیروی به پیشروی اقتدا می کند و از نور دانش او بهره می گیرد بدان که امام و پیشوای شما از دنیایش به دو جامه کهنه و از غذاها به دو قرص نان جو اکتفا کرده است ...
با تأمل در این نامه حضرت علی (ع ) خصوصاً در یک نکته بسیار جالب توجه که می فرماید :
«هر مأموری امام و پیشوایی دارد و هر پیروی به پیشروی اقتدا می کند و از نور دانش او بهره می گیرد »به یک نتیجه کلی و بسیار تفکر و تأمل برانگیز میرسیم و آن اینکه سعادت و شقاوت و یا کمال و انحطاط هر مردمی بستگی به الگوی حکومتی دارد که بر سر مردم است بنابر این عاملان حکومتی میتوانند مهمترین و مؤثرترین الگو در جامعه خود باشند و مهمترین عامل مؤثر در توسعه اخلاقی و فرهنگی و دینی و ... از جمله در میان جوانان و اقشار تازه به دوران رسیده باشند چرا که فرهنگ درختی است که بطور مادام العمر با مردم یک جامعه هست و الگو پذیری اخلاقی در جامعه مهمترین اثر را در رشد و شکوفایی و توسعه و یا انحطاط و ابتذال و سایر هجمه های فرهنگی در جامعه باشد .
ب ) پیامبر (ص ) الگوی کمالات و فضایل : در زمینه بررسی دومین عامل پیشرفت اسلام سعی بر آنست تا شخصیت بزرگ و عالی پیامبر گرامی اسلام (ص ) و جانشینان معصوم ایشان را از مؤثرترین عوامل توسعه و پیشرفت و گسترش اسلام در تمامی زمینه های دینی ، اجتماعی ، فرهنگی ، نظامی و امنیتی و ... معرفی نماییم .
با ذکر این نکته که پیامبر خدا تربیت شده الهی و مؤدب به آداب الهی و انسان برتر و کامل بوده و تمامی ائمه معصومین و پیشوایان و خلفای اسلامی بر الگو قرار دادن شخصیت بارز رسول گرامی اسلام (ص ) سفارش و توصیه مؤکد نموده اند و پبامبر گرامی اسلام نیز که بعنوان شخصیت آورنده دین اسلام و قرآن و رهبر اصلی مسلمانان بوده است ، خداوند متعال سه وظیفه مهم انسانها را در مقابل پیامبر اکرم (ص ) از دیدگاه قرآن مجید به شرح ذیل سفارش می فرماید که عبارتند از : «اطاعت و فرمانبرداری ، تبعیت و پیروی و تسلیم » چنانچه قرآن می فرماید :«لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة لمن کان یرجوا الله و الیوم الاخر و ذکر الله کثیرا»
یعنی : «هر آینه به تحقیق برای شما در روش پیامبر خدا الگوی نیکو و کامل قرار داده شده و هر آنکس که به رحمت خدا و نعمتهای روز واپسین امید دارد و بطور فراوان یاد خدا می کند از این الگوی ارزنده بهره می برد» .
با الهام از قرآن مجید و شیوه رسول گرامی اسلام و تمامی پیشوایان دینی که سنت حسنه را تشکیل می دهند و در همه زمینه ها خود را تابع و پیرو و دنباله رو پیامبر اکرم (ص ) می دانند متوجه می شویم که امامان معصوم (ع ) و پیشوایان دینی ما نیز رفتار و گفتار و کردارشان برخاسته از منشها و خصوصیات حضرت رسول اکرم (ص ) بوده است و در تمامی دوران زندگانی خود از جمله در دوران امامت و زعامت خوی ساده زیستی و سنت پذیری رفتارهای پیامبر اسلام را سر لوحه زمامداری خویش ساخته اند چنانچه از امام رضا (ع ) روایت شده که می فرمایند: «اگر من زمامدار خلافت مسلمین شوم هر آینه غذای ساده و خشن می خورم در حالیکه اکنون غذای پاکیزه میخورم ونیز لباس درشت و خشن می پوشم در حالیکه اکنون لباس نرم می پوشم . پیامبر (ص ) به اباذر فرمود : ای اباذر ! همانا من لباس خشن می پوشم و روی زمین می نشینم و انگشتانم را پس از خوردن غذا لیسیده و بر الاغ بدون زین می نشینم در حالیکه دیگر را در ردیف خود سوار کرده باشم و هر کس از سنت و روش من روبرگرداند از من نیست . ای اباذر ! تو نیز لباس خشن و درشت بپوش تا فخر در دست جایگاهی نیاید .» آیات و روایات بسیاری وجود دارد که در صورت تحقق آنها در جامعه اسلامی مطمئناً حکومت اسلامی جایگاه ویژه خود را پیدا خواهد کرد و در توسعه فرهنگی دینی و اسلامی گامهای اساسی برداشته خواهد شد .
امام در زمینه اطاعت و فرمانبرداری از رسول اکرم و صاحبان امر پس از او که اکنون ادامه حکومت اسلامی به رهبری ولایت فقیه میباشد راه رسیدن به کمال و تحقق یک فرهنگ اصیل و توسعه آن در تمامی زمینه ها منوط به پیروی و اطاعت از رسول گرامی اسلام و صاحبان امر پس از او و رهبری جامعه اسلامی و دوری از نفاق و فتنه و تفرقه است چنانکه قرآن کریم می فرماید : «اطیعو الله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم » یعنی : فرمان ببرید از خدا و اطاعت کنید پیامبر (ص ) و صاحبان امر را از خودتان . و اما وظیفه سوم جامعه اسلامی در مقابل پیامبر و جانشینان معصوم و همچنین صاحبان امر عبارتست از تسلیم و خوشنودی دل به روش و سیره پیامبر گرامی اسلام (ص ) که حاکمان جامعه اسلامی و زمامداران حکومتی با الگو گرفتن از پیامبر خویش بایستی این تسلیم و خوشنودی را در جامعه اسلامی محقق سازند . و در آثار دینی و فرهنگ اسلامی ما نیز بر طبق آیات قرآن و روایات متعدد از پیشوایان دین با تعبیرات مختلف و بیانهای متفاوت مردم را به پیروی و الگو قرار دادن رسول گرامی اسلام امر فرموده اند .
در این میان اطاعت از پیروان و رهروان پیامبر اکرم نیز اطاعت از رسول اکرم (ص ) و خاندان پاک او خواهد بود و بهتر است بدانیم که پیروان و اصحاب پیامبر آن کسانی نیستند که تنها زمان پیامبر را درک کرده باشند و مجاور آن حضرت بوده اند و یا به حضور آنحضرت رسیده اند بلکه یاران وپیروان واقعی کسانی هستند که در کردار و گفتار و رفتارشان سیره و روش پیامبر را برگزیده باشند .
دومین عامل پیشرفت اسلام و توسعه فرهنگ اسلامی در حکومت اسلامی چه در زمان پیامبر و چه بعد از ایشان اجرای فرمان های الهی است و جالب توجه اینکه این موفقیتها نه تنها در سایه خشونت و شمشیر صورت نگرفت ، بلکه خشونت و شمشیر در اینگونه مسایل تبلیغی و فرهنگی و دینی و ... نتیجه عکس دارد و تازه هم در صورت استیلای در سایه شمشیر صرفاً موجب تسلیم ظاهری در مقابل فرهنگ اسلامی خواهد بود و روح و جان و روان انسانها از تباهی و اسارت نفس آزاد نمیشود . و اسلامی که تنها در سایه شمشیر در جهان اسلام سایه افکند اسلام عرضه شده توسط خلفای غاصب بود و بدینطریق روح اسلام را از اسلام ناب گرفتند و تنها قالبی بی روح از اسلام بر جای ماند که اگر شعاع تابناک انوار قداست و عطوفت و انس و الفت اهل بیت پیغمبر نمی بود شاید الان فقط نامی از اسلام مانده بود و کتاب و سنت پیامبرگرامی اسلامی به یاد فراموش سپرده می شد .
اسلام دین الفت و مهربانی است و مهمترین ابزار و سلاح ترویج و توسعه فرهنگ اسلامی همانا ایجاد انس و الفت است و صدق و راستی ، چنانکه قرآن کریم در مورد اعمال زور و خشونت برای دیندار کردن مردم میفرماید :
«و لو شاء ربک لا من من فی الارض کلهم جمعیاً افانت تکره الناس حتی یکونوا مؤمنین »
یعنی : «و اگر پروردگار تو می خواست قطعاً هر که در زمین است همه آنها یکسر ایمان می آوردند پس آیا تو مردم را ناگزیر می کنی که بگروند ؟»
1-4.وظایف و مسئولیتهای دولت در توسعه فرهنگی :
با نگاهی به سیره نبوی و دوران آغاز رسالت پیامبر اکرم (ص ) که با تشکیل حکومت اسلامی وظایف دولت خود را با هدف رشد و تعالی جامعه انسانی بر محور تعالیم دینی متمرکز کرد بنابر این می توان یک نتیجه کلی گرفت که اساساً فلسفه وجودی حکومت اسلامی تشکیل یک جامعه ایست که مبتنی بر «دین مداری » باشد و تعلیم و تربیت اسلامی و جهت دهی به فرایند هویت پذیری انسانی را که در مسیر اهداف متعالی و کمال الهی باشد از اصلی ترین و مهمترین مسئولیتها و وظایف حکومتی بشناسد و تأمین مصالح معنوی جامعه را در نتیجه تعامل بین ملت و دولت عهده دار شود ولی باید مراقب بود تا در محتوای حکومت مبتنی بر فرهنگ دینی و اسلامی انحراف روی ندهد چنانچه در حاکمیتهای بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص )شاهد آن هستیم ونوعی خلأ بین حکومت اسلامی و حقیقت دین بوجود آمد و نظام حکومتی از فرهنگ دینی شکل ظاهری و صوری به خود گرفت .
بنابر این اجرای احکام شرعی ناظر بر حیات فردی و اجتماعی عامل اصلی توسعه فرهنگی از دیدگاه قرآن و سنت است . چنانچه قرآن کریم می فرماید :
«الذین ان مکناهم فی الارض اقاموا الصلوة » و با کمی تأمل درمی یابیم پیام آیه فوق الذکر همین است که حکومت اسلامی باید زمینه دینداری مردم و حفظ روحیه معنوی و تعالی آنرا فراهم سازد .
البته بدین نکته نیز باید توجه داشت که نباید از ابزار حکومتی در جهت توسعه دینداری مدیریتی غیر مدبرانه داشت که قطعاً نتیجه عکس خواهد داد .
در ضمن واگذار نمودن سیاستهای کلان در برنامه ریزی و ترویج معنویت به نهادهای خارج از جریان حاکمیت با شکست مواجه خواهد بود بلکه باید با مدیریتی مدبرانه و آگاهانه توسط سیاستگذاری کلان جامعه در قالب حاکمیت اسلامی مسئولیتها و وظایف دولتی و غیر دولتی مخصوصاً در کنار مردم حیطه بندی شود و موجب بقای حاکمیت اسلامی و بالاخره ترویج و گسترش فرهنگ دینی مبتنی بر الگو پذیری از قرآن و سنت حاصل شود و یک جامعه با دولت و شهروند توسعه یافته بوجود آید . چرا که نقش مردم در یک حکومت اسلامی مردم محوری در صورتی موجب تقویت نظام حکومتی خواهد شد که روحیه دینداری داشته باشند و الا تاریخ گواه بر بغض علی (ع ) و آل او از مردان بی دین کوفه می باشد .
بنابر این دینداری مردم و تقویت بنیه معنوی جامعه در یک حاکمیت اسلامی باعث برچیده شدن فقر ، تهاجم فرهنگی ، نفاق ، فتنه و سایر ناهنجاریهای اجتماعی خواهد بود چرا که در سایه فرهنگ دینی مردم و تمسک به قرآن وسنت پیامبر ریشه این فتنه ها و ناهنجاریها و نفاقها کنده خواهد شد چنانچه رسول اکرم (ص ) می فرماید :
«فاذا البتست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم ، فعلیکم بالقرآن »یعنی :
آنگاه که فتنه ها مانند پاره های شب ظلمانی شما را فرو می گیرد و از هر سو احاطه می کند شما باید به قرآن پناه ببرید...
هدف از طرح این آیه روایتی از حضرت علی (ع ) است که می فرمایند : «از پیامبر اکرم (ص ) شنیدم که می فرمود : روزی جبرئیل به نزد من آمد و گفت : ای محمد ، امت تو در آینده گرفتار فتنه میشوند ! از او پرسش کردم راه رهایی چیست ؟ پاسخ داد : کتاب خداوند . چون این کتاب از گذشته و آینده خبر میدهد و بین شما قضاوت می کند .»
امروز که شاهد روی آوری فتنه های بی شماری از هر سوی جهان به فرهنگ اسلامی هستیم تنها راه نجات پناه بردن به این ریسمان محکم الهی است که امام رضا (ع ) می فرمایند : «قرآن ، ریسمان و رشته محکم و قابل اعتماد خداوند است ، بزرگ راهی است که انسانها را بسوی بهشت رهنمون و از آتش جهنم دور میسازد با گذشت زمان از اعتبار این کتاب کاسته نمی شود و خاصیت خود را از دست نمیدهد ، زیرا برای زمان خاصی نازل نشده است بلکه راهنما و پایه هر دلیل و برهان است و همه انسانها می توانند به آن استدلال کنند و از آن بهره گیرند ؛ کتابیست که سستی و ضعف در آن راه نداشته و در آینده هم راه نخواهد داشت .»
گرایش مردم به قرآن نیز مسلماً خبر در صورت تمایل آنها به دین ممکن نخواهد بود و نقش دینداری مردم در یک جامعه اسلامی با حاکمیت اسلامی در رفع فتنه و نفاق بطور صریح روشن می شود .
از طرف دیگر غفلت دولت درامر تعلیم و تربیت و فرهنگ اسلامی موجب جهت گیری مردم به طرف صوفی گری و درویش مسلکی و تهاجمات فرهنگی دیگر خواهد شد و البته همه این گرایشات بخاطر حس معنوی مردم است که باید با راه درست دینی و با یک روش صحیح توسعه فرهنگی ارضا کرد.
روش حکومت نبی اکرم (ص ) در صدر اسلام باید الگویی برای تعلیم و تربیت جامعه اسلامی قرار گیرد و دولت اسلامی آموزش و ترویج متون اسلامی و آشنا ساختن مردم و جامعه با برنامه های تربیتی حکومت اسلامی در جهت توسعه فرهنگی گامهای اساسی بردارد و با بهره گیری از هر گونه امکانات برای تعمیق؛ باورها و ارزشهای فرهنگ اسلامی و تقویت روحیه و حس دینداری مردم بویژه نسل جدید سیاستگذاری و برنامه ریزی لازم را ارائه دهد . چرا که ارائه یک الگوی برتر برای تربیت دینی جوانان در قالب فرهنگ اسلامی موجب دوام و بقاء و تضمین دولت و حکومت اسلامی و غفلت و یا کوتاهی در این مورد علاوه بر ایجاد تزلزل دو ارکان نظام اسلامی ، باعث سست شدن پایه های فلسفه تشکیل حکومت اسلامی نیز خواهد بود .
حال با توجه به نکات فوق الذکر در رابطه با الگو پذیری دولت اسلامی از رهنمودهای قرآن و سنت بویژه شیوه حکومتی صدر اسلام به رهبری پیامبر بزرگ اسلام بهتر است نمودها و جلوه هایی از حکومت پیامبر اکرم (ص ) داشته باشیم .
1-5. حکومت پیامبر (ص ) الگوی همیشگی حکومتهای اسلامی :
از مهمترین دلایلی که باعث می شود حکومت پیامبر را الگویی برای سایر حاکمیتهای اسلامی بدانیم اینست که پیامبر گرامی اسلام بعد از سالها تلاش و سختی و خون جگر خوردن ها ، آنهم در سخت ترین دوران جاهلیت عرب توانست درخشان ترین و موفقترین دوره حکومت در طول تاریخ بشری را تشکیل داد.
همچنین حکومت حضرت علی (ع )که عدالت محورترین حکومتها بود ، بعد از 25سال از رحلت پیامبر اکرم (ص ) یاد آور حکومت حضرت رسول (ص ) بود.
از مهمترین شاخصه های حکومت پیامبر اکرم (ص ) می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
1.ایمان و معنویت که با افزایش ایمان و اعتقاد مردم برنامه های حکومت به خوبی پیش می رود و وعده الهی که در «و لو ان القری امنوا و اتقو لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض » تحقق یافته و عمران و آبادنی حاصل می شود .
2.برپایی قسط و عدل و داد
3.آگاهی و معرفت و علم بخشیدن به مردم
4.ایجاد محبت و اخوت و برادری و همدلی و جلوگیری از انگیزه های خرافی بین قبال مختلف «یا ایها الذین امنوا انا خلقناکم من ذکر أو انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا»
5.اصلاح ساختار اخلاقی و رفتاری انسانها و پاکی و پیراستگی از هر رذایل اخلاقی . چنانچه قرآن کریم می فرماید «ویزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمة و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین»یعنی : «... تا بر آنان (مردم ) را از لوث جهل و اخلاق زشت پاک سازد و شریعت کتاب سماوی و حکمت الهی بیاموزد ...»
6.اقتدار و عزت جامعه و نظام حکومتی اسلام .
7.توسعه و کار و تلاش و پیشرفت دائمی .
و ...
بنابراین بطور خلاصه می توان گفت از دیدگاه قرآن و سنت وظایف و شاخصه های یک دولت و حکومت اسامی را در موارد ذیل می توان جستجو و بررسی کرد :
تأمین عدالت اجتماعی ، تربیت دینی جامعه ، تأمین آزادی برای مردم ، تعمیق و گسترش و مرزبانی فرهنگ دینی ، اهتمام به مسئله امر به معروف و نهی از منکر و نیز توجه به حقوق مردم (مردم سالاری دینی ) ، انتظارات و مطالعات متقابل دین و مردم ؛ چگونگی دخالت دولت در امور مسایل دینی ، راههای اثر بخش توسعه فرهنگی بر اساس قرآن و سنت (اسلام ) و آسیب شناسی فرهنگ دینی و ...
پس باید تلاش کرد تا حکومت و مردم دینی تر شوند نه اینکه دین و مردم ، دولتی تر شوند که عقب نشینی کلیسا در غرب نمونه بارز این بی توجهی ها می باشد . و در این مقطع حکومت اسلامی باید الگویی برای دیگر ملل و حکومتها باشد چرا که قرآن می فرماید : «وکذلک جعلنا کم امة و سطاً لتکونوا شهداء علی الناس »
2- مردم :
الف)جایگاه مردم در توسعه فرهنگی :
بر اساس آموزه های قرآن کریم و سنت عمده وظایفی که دولت و حکومت اسلامی در رابطه با اصل مشارکت مردمی بعهده دارد به قرار زیر است :
1.حس کرامت ملت در برنامه ریزیهای کلان فرهنگی و اجتماعی
2.رسمیت بخشیدن به حق دخالت مردم در سرنوشت خود و جامعه
3.فراهم آوردن آزادیهای مشروع مردم در تمام عرصه های بیان ، قلم ، اندیشه و ...
4.ایجاد زمینه های لازم جهت مشارکت مردمی بصورت تشکلهای مختلف قانونی
5.شایسته سالاری در اعطای مدیریت
6.آمادگی پاسخگویی به مطالبات مردم
7.تأمین رفاه و امنیت در جامعه
و ...
با عنایت به موارد فوق نتیجه کلی که از آنها میتوان گرفت بطور کلی در «مشارکت » خلاصه می شود اعم از مشارکتهای سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی و ...
تعبیر «مشارکت سیاسی » بطور مشخص در متون فقهی و دینی اسلام وجود ندارد و در هیچ آیه و روایتی مشاهده نشده است ؛اما ،عناوین و مفاهیمی مشابه در متون دینی به چشم میخورد که مفهوم و مضمون و مصادیق آنها با مشارکت سیاسی مردم مطابقت دارد . در ضمن نباید فراموش کرد که ارائه تعریفی خاص از مشارکت و تبیین شکلی ایده ال از آن لازمه شناخت شرایط و ویژگیهای فرهنگی – اجتماعی هر جامعه است . اما تبیین این مسئله در حکومت اسلامی که مبتنی بر آیات و روایات است شامل جایگاه مردم در اندیشه و تفکر اسلامی و تحقق آن در دولت اسلامی است .
باید به این امر متذکر شد که مقوله مشارکت یک اصل الهی و یک دستور آسمانی است و خداوند در قرآن کریم به پیامبر خود می فرماید: «فیما رحمة من الله لنت لهم و لوکنت فظاً غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الأمر فاذا غرمت فتوکل علی الله إن الله یحب المتوکلین »
یعنی : با الطاف و رحمت الهی تو با مردم مهربان شدی و اگر خشن و بیرحم بودی مردم از اطرافت پراکنده می شدند پس از آنان در گذر و برایشان غفران بخواه و در اداره امور با آنان رایزنی کن ، پس چون تصمیم گرفتی بر خداوند توکل کن ، که خداوند توکل کنندگان را دوست دارد .»
البته بعضی پنداشته اند که مشاوره پیامبر (ص ) با مردم جنبه صوری دارد نه جنبه واقعی. در حالیکه سیره عملی پیامبر اکرم (ص ) در اداره حکومت اسلامی این اصل – مشاوره را به اثبات میرساند . چون با توجه به اینکه در این آیه پس از امر به مشاوره «فاذا » میآورد و جمله را با «فاء نتیجه » آورده است بنابر این تصمیم را نتیجه مشاوره می داند .
یکی از روایتهایی که مؤید این مطلب است مربوط به واقعه بدر است، که قبل از رویارویی با سپاه دشمن ، پیامبر گرامی اسلام با اصحاب و یاران خود به مشاوره برخاست و روی به آنها کرد و فرمود : «اشیروا علی ایها الناس » یعنی ای مردم نظر مشورتی خود را به من اعلام کنید . یا هنگام تجاوز اهل قریش به اطراف مدینه پیامبر روی به اصحاب فرمودند : «اشیروا علی ما اصنع » یعنی : «نظر دهید که چه کاری بکنیم ؟ » و بر خلاف نظر پیامبر چون اکثریت به خروج از شهر رأی دادند لذا به نظر و رأی مردم که حاصل مشاوره بود عمل فرمودند .
روایاتی نیز از حضرت علی (ع ) داریم که تنها راه نجات حکومته را مشاوره و رایزنی با مردم می دانند لذا می فرمایند :
«من ملک استأثرومن استبد برأیه هلک و من شاورالرجال شارکها فی عقولها »یعنی :
هر کس که فرمانروا شود به استبداد گرایش پیدا کند و آنکه به استبداد و خود رأیی گرفتار شود نابود و هلاک گردد و کسی که مشورت با دیگران را برگزیند در اندیشه هایشان ذخیره گردد.»
قرآن کریم در رابطه با اصل مشارکت می فرماید: «و شاورهم فی الامر » و یا در آیه «تعاونوا علی البر و التقوی و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان » به دو نوع مشارکت با جهت های کاملاً متفاوت اشاره می کند البته در اینجا به یک نکته اساسی هم می رسیم که جهت مشارکت از اصل مشارکت هم مهمتر است .
در اسلام منابع عمومی را متعلق به همه میداند و کسی حق تصاحب آنها را ندارد و موازنی لازم الرعایه وجود دارد که همان عدالت است که در این بحث عدالت نقش هویت جمعی افراد لحاظ میگردد که ابتدا افراد را دارای هویت می نماید و سپس به جمع هویت می بخشد .
در حکومت اسلامی انسان دارای جایگاه ویژه ایست که نشان از تاثیر گذاری آن بر جامعه دارد و این خود انسان است که حرکت و تغییر و تحول را از «خود » شروع می کند و با کسب آگاهیها و شناخت لازم یک حرکت اصلاحی را انجام می دهد .
قرآن کریم می فرماید : ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بأنفسهم و یا اینکه «ذلک بان الله لم یکُ مغیراً نعمته انعمها علی قوم حتی یغیروا ما بأنفسهم .»
مردم بر اساس اشاره صریح آیات قرآن کریم و سنت هم مسئول خود هست و هم مسئول جامعه .
و دولت اسلامی جهت برقراری عدالت در جامعه است «لیقوم الناس بالقسط » پیامبر اکرم (ص ) خطاب به مردم می فرمایند «کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته » یعنی تمام آحاد جامعه هم نسبت به سرنوشت خود و هم به جامعه مسئول هستند و به این خاطر بایستی در امور سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی جامعه شرکت نمایند .
بطوریکه گویا همه افراد جامعه زمامدار حکومتی جامعه هستند . بر این اساس در اسلام که ایدئولوژی خود را از آیات قرآن و سنت کسب می کند مردم در تعیین سرنوشت خود نقش بسزایی دارند بطوریکه میتوانند در انتخاب حاکم و حمایت از او ، عزل و نطع او و اصلاح و تعدیل برنامه های او اعمال نظر داشته باشند و در قرآن و نهج البلاغه نیز با کلمه «ناس » که همان عامه مردم معنی می دهد عنصر اصلی جامعه و حکومت را «مردم » میداند . حضرت علی (ع ) در نهج البلاغه می فرماید : «فلا تکفوا عنی مقاله بحق او مشورة بعدل فانی لست فی نفس بفوق ان اخطی و لا امن ذلک من فعلی الا ان یکفی الله من نفسی» یعنی : از گفتارها و پیشنهادهای صواب و راستین خود در مورد من دریغ نکنید چرا که اگر لطف و عنایت الهی نباشد از لغزش و خطا مصون نیستم .
لذا امیرالمؤمنین (ع ) از مردم می خواهند تا بر جریانات دستگاه حاکم نظارت داشته باشند از دیدگاه حضرت علی (ع ) توده مردم اساس و پایه های حکومت قرآنی و اسلامی هستند و پذیرش و مقبولیت مردم از اهمیت خاصی در اسلام برخوردار است و نقش آنها در نص ولایت و امامت انفکاک ناپذیر است .
لذا حضرت امیر (ع ) می فرمایند : «ایها الناس عن ملا و اذن هذا امرکم لیس لا حدفیه حق الا من امرتم » «ای انبوه انسانهای هوشمند ، امر حکومت متعلق به شماست هیچ کس حق ندارد آنرا به خود اختصاص دهد مگر آن کسی که شما او را حاکم می کنید.
پس اراده جمعی انسانها در آیات قرآن کریم و روایات و سنت نشان از مبانی فقهی مشارکت مردمی است لذا از آیه شریفه «ان الله لا یغیر ما بقوم » حتی یغیروا ما بأنفسهم استنباط می شود که اراده جمعی یک عام مستقل در برابر اراده خداوند مطرح شده است و این اراده طولی از اراده تشریعی خداوند نشأت گرفته است . و ضمن اینکه منافاتی با توحید ندارد بلکه عین توحید است و در جمعی مانند ولایت یک چار چوب خاص بر مشارکت سیاسی مردم دلالت می کند که مصادیق آنرا در انتخابات مختلف مجلس شورای اسلامی ، ریاست جمهوری ، مجلس خبرگان ، قانون اساسی وغیره مشاهده کرد که مردم عملاً راه مسئولان را تعیین می کنند و مصداق «النصیحة لأئمة المسلمین » را به عرصه ظهور می رسانند .
به هرحال در اسلام و حکومت و دولت اسلامی مشارکت مردمی در تمامی حوزه ها حتی در انتخاب رهبر نقش اساسی دارد که «البته این انتخاب از نوع کشف است نه تعیین » علاوه بر این امروزه مکانیسم هایی نیز همچون : امر به معروف و نهی از منکر ، مطبوعات و رسانه ها ، احزاب و ... وجود دارد که نشان دهنده کننده آزادی فردی و احترام به آرای عمومی است .
توجه به یک نکته لازم و ضروریست که مسئله «فانهم حجتی علیکم » یا «العلماء ورثة الانبیاء »
لحن کلام عام است و علت مشروعیت مراجعه مردم را حجت بودن از ناحیه معصوم می داند و چنین استنباط می شود که فقها و علما به دلیل وراثت از پیامبران دارای اختیار ولایت هستند و تحقق ولایت هم مشروط به انتخاب مردم است . یعنی پس از انتخاب فقیه ، ولایت هم در مورد آنها برقرار می شود و تبعیت و اطاعت از آنها بر مردم واجب می شود.
ب)روابط متقابل مردم و دولت :
جهت ایجاد فضای لازم برای نظارت کلان و استراتژیک بر چگونگی کارکرد مجموعه فعالیتهای دولتی و حکومتی در چهار چوب ضوابط و شاخصهای اسلامی ، توسعه خضور مشارکت مردم و روابط متقابل و نظارت در دو سویه را می طلبد لذا استراتژی لازم در دولت اسلامی مبتنی بر آموزه های قرآن کریم و سنت بایستی بر اساس ، ایجاد مصونیت و امنیت و رفاه عمومی » باشد بطوریکه از تمامی جوانب فکری ، عاطفی ، اعتقادی ، ذهنی و ... مصونیت حاصل شود .
بطوریکه مردم بتوانند با آراء متفاوت اندیشه های مختلف در جامعه با هم رویارویی داشته باشند منتهی با اندیشه و منطقی نیرومند تر و کار آمدتر نسبت به آراء و اندیشه های دیگر . همچنین دولت موظف است مردم را برای دستیابی به آزادی های قانونی و شرعی نظیر آزادی بیان ، قلم ، تشکلها و نهادهای مردمی ، تحمل و احترام به گرایشها و نگرشهای گوناگون ، تقویت فرهنگ نقد ، تعمیق باورهای اخلاقی و گفتمان ، پرهیز ار خود کامگی و ممانعت از حرمت شکنی ها و آشنایی با حقوق و آزادیها و اختیارات قانونی و ... آشنا ساخته و آزادی توأم با معنویت را در جامعه حاکم سازد و ضمن احترام به سنت و هویت و اصالت گذشته (نه ماندن در گذشته ) با تحولات و مدنیت جدید آشنا سازد و اعتماد به نفس و اطمینان به جامعه باز گردد .
در اهمیت افزایش نظارت دو سویه مردم و دولت و روابط متقابل بین آنها حضرت علی (ع) می فرماید :
«فلیست تصلح الرعیة الا بصلاح الولاة و لا تصلح الولاة الا باستقامة الرعیة .» یعنی :
وضعیت دینی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و فکری مردم سر و سامان پیدا نمی کند مگر اینگه حکومت و دولت ، صالح و نیکو رفتار باشد و حکومت اینگونه نمی شود مگر اینکه مردم درستکار باشند ، صحنه را ترک نکنند و بر قوانین و برنامه های دولت پایبند و همراه باشند .»
با استناد به این کلام حضرت (ع ) که در واقع اجرای سنت پیامبر است تعامل مثبت این دو عامل مهم (مردم و حکومت) را نشان می دهد .
ولی در عین حال آفت عمده این تعامل را در رشد تملق ، چاپلوسی و فریبکاری مردم نسبت به حاکمان و دوری آنها را از مردم می داند که در این صورت است که باب نقد بسته خواهد بود ولی در صورت باز بودن باب نقد هم مردم و هم حاکم جامعه اسلامی می توانند در یک فضایی امن عملکرد و رفتار یکدیگر را مورد نقد و بررسی قرار دهند . لذا مولای متقیان در این مورد می فرماید : «فلا تکفوا عن مقالة بحق او مشورة بعدل فأنی لست فی نفسی بفوق أن أخطی و لا أمن ذلک من فعلی »یعنی : حضرت علی (ع ) در این خطبه خود با حفظ تواضع و فروتنی از مردم می خواهند که ار گفتن حق یا ارایه پیشنهاد در نحوه تحقق عدالت باز نایستند و برای نقد شدن و نقد کردن ، ما فوق و مادون قائل نیستند و با اینکه اولین امام معصوم می باشند ولی با اینکار خود قصد دارند باب نقد را در جامعه باز کنند و برای از بین بردن هاله های قدرت حکومتی همگان را یکسان و مملوک و مخلوق خداوند می داند و می فرمایند :
«فانّما انا و أنتم عبید مملوکون لرب لا رب غیره » یعنی :
ما و شما بندگان و مملوک پروردگاریم و جز او پروردگاری نیست .
با استناد بر کلام نورانی و گهربار مولای موحدان حضرت امیر المؤمنین علی (ع ) زمانی به توسعه فرهنگی می رسیم که مردم و حاکمان حکومتی جامعه و کارگزاران نظام تعاملی مثبت و دو طرفه برهمدیگر داشته باشند و با باز بودن باب نقد در جامعه حضور مردم همواره در جامعه احساس گردد و نخبگان جامعه در کنار سایر اقشار مردم خودشان را شریک و از آن حکومت و دولت بدانند لذا سیاستمداران نظام حکومتی و دولتی نیز باید با گسترش نهضت آزاد اندیش زمینه لازم را جهت آزادی اندیشه و افکار و آراء فراهم نمایند . تا مردم و نخبگان جامعه بتوانند با نقد عالمانه و مصلحانه از مجموعه حکومتی و عملکرد سیاستگذاران دولتی در توسعه مشارکت مردم سهیم باشند .
همه مردم دارای فکر و اندیشه قوی نیستند و باید زندگی شان از یک ثبات لازم برخوردار باشد و نخبگان جامعه نیز باید از طرح مسایل حاشیه ای که دغدغه خاطر و شبهه ایجاد می کند و امنیت جامعه را بهم میزند جلوگیری کنند. البته این به معنی ایجاد خون در جامعه نیست بلکه طبق اشاره صریح قرآن کریم این مستضعفان هستند که ائمه می شوند و به رشد و تعالی می رسند چنانچه قرآن کریم می فرماید: «و نرید أن نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین ».یعنی و ما اراده کردیم که بر آن طایفه ضعیف و ذلیل در آن سرزمین منت گذارده و آنها را پیشوایان خلق قرار دهیم و وارث ملک و جاه فرعونیان گردانیم.
پس «باید قانون پذیری را ترویج کرد، ترویج و توسعه فرهنگ احترام به قانون و پیش قدم بودن جامعه فرهنگی در دفاع از حرمت اشخاص و قانون و مقابله با پرده دری ، حرمت شکنی ، جوسازی ، خشونت و استبداد رأی ، یک اصل مهم در توسعه فرهنگی است .»
«در جامعه ما ، اگر کسانی دین را به حساب نیاورند بطور بدیهی نقش ویژه ای برای روشنکفر می بینند و او را همواره در مقطع خودش منشأ تحول خواهند دید و اگر دین را بپذیرند و از منظر دین به جهان ، در جامعه نگاه کنند، در غیبت پیامبر (ص ) و معصوم باید بپذیرند که روشنفکر دینی نقش پیامبر (ص ) و رهبری تحولات دینی و تداوم تحول و جلوگیری از سکون و رکود و مرگ جامعه را به عهده دارد . روشنفکری امری لازم است و آزادی و پرداختن به آزادی امری ضروریست .»
برای موفقیت در مسیر توسعه فرهنگی در بعد نخبه شناسی و قبول و تحول اندیشه های نو و اصیل نیاز به یک نوسازی و تحول در اندیشه های فرهنگی داریم که البته نباید این تحول و نوسازی در اندیشه را با بدعت گذاری اشتباه بگیریم بلکه باید به کمک منابع اصیل اسلامی – قرآن و سنت – و با ارائه روشهای درست و منطقی نیازهای روز جامعه را با مقتضای زمانی بسنجیم و این امر مهم بر عهده نخبگان و روشنفکران و اندیشمندان اصیل در حوزه و دانشگاه است.
3-عوامل فراملی و جهانی:
از آنجا که نگاه اسلام و قرآن از بعد فرهنگی یک نگاه مسالمت آمیز است و مهترین ابزار ارتباطی ابزار انس و الفت است . تاثیرات فراملی یا بین المللی شامل فعل و انفعالات جهانی اعم از کشورهای اسلامی و یا غیر اسلامی می باشد.
عواملی که می توانند در تعاملات فرهنگی نقش آفرینی کنند عبارتند از : مجموعه حاکمیت و قوای سه گانه ، وازتخانه های فرهنگی ، صدا و سیما و رسانه ها ، نهادهای دینی اعم از دولتی و غیر دولتی ، نهادهای دینی اعم از دولتی و غیر دولتی ، نهادهای دینی و مردمی همچون مساجد و مکانهای مذهبی و...و نخبگان و روشنفکران دینی اعم از حوزوی و دانشگاهی .
و اما مسئله ای که حائز اهمیت است نگاهی ریز بینانه به جهان غرب و جهان مسیحیت است که با وجود حاکمیتهای هزار ساله دینی و قلمرو و نفوذ کلیسا ، ولی نتوانستند در مقابل موج نوگرایی دوام بیاورند و باعث شد تا انسانی بوجود آید . و هزاران کتاب و مقاله در رابطه با نقد حرکت و تلاش هزار ساله کلیسا به رشته تحریر و تالیف در آید ، ولی همین مسایل باعث شد تا در رفتار و سیاستگزاریهای خود با جهان مدرن به خاطر سیل عظیم انتقادها و شبهه ها تجدید نظر کنند . و برخی از غرب زدگان و یا تحصیل کردگان غربی در مورد اسلام و یا جمهوری اسلامی در تدوین قانون اساسی چانه زنی کردند و با ترجمه کتابهای غربی سعی و تلاش کردند تا حکومت اسلامی را با جکومت کلیسا مقایسه کنند و با عنوان اصلاح طلبی سعی در پدید آوردن رنسانس شدند.
بنابراین باید علاوه بر مطالعه در مورد مسیحیت و کلیسا و مسایلی که در این حیطه قرار دارند بایستی تمهیدات لازم را جهت بسط نقد صحیح و اصولی ایده ها و اندیشه ها و ایجاد فضای مناسب برای گفتگوی تمدنها بوجود آورد . و با توسعه ارتباطات و ایجاد گفتمان دینی از راههای مختلف و نقد و بررسی درست اندیشه ها و بکار گیری تجارت دیگر ملل و ادیان و مذاهب در حفظ و گسترش آموزه های دینی با مد نظر داشتن شرایط فرهنگی جهانی تلاش کرد. و در ترویج فرهنگ و منشئهای اسلامی باید تلاش کرد که از اخلاق و فرهنگی در شان و خور جهان و بهتر از اخلاقها و فرهنگهای جهانی ارائه شود و آموزه هایی را که در دین اسلام و در آیات کتاب الهی نهفته است با یک انقلاب اخلاقی و فرهنگی بوجود آورد . و اما جهت تحقق این امر مهم از مهمترین عوامل به دو عامل اساسی می توان اشاره کرد:
1- پیش شرط اولیه توسعه فرهنگی پیشی گرفتن از غرب در زندگی مادی است.
2- متعادل ساختن جریانهای افراطی که به نوعی می خواهند فرهنگ و تمدن غرب را نفی و یا بر عکس حمایت کنند.
چرا که دین اسلام دین همگانی برای تمام نقاط دنیا و همه مردم جهان و در کلیه زمانهاست.
بنابراین باید تناسبی بین ساختارها و نهادهای دینی و سنتی و نیازهای حاکمیت در جامعه امروز پدید آورد حمایت دولت در زیر ساختهای اصلی فعالیتهای دینی و فرهنگی ، تقویت تبیین دین توسط مروجین ، کارآمد ساختن شیوه ها و روشهای تبلیغ و ترویج دین ، ارائه الگوهای رفتاری مناسب ، تقویت نظام آموزشی حوزه ای متناسب با زمان و ایجاد گفتمان مثبت دینی با نسل جدید.
گفتگو در باب میراث فرهنگی ، ارتقای سطح مبادلات فرهنگی موجب خواهد شد تا تبادل نظرات و دانشها ، افراد جوامع مختلف را به همدیگر نزدیک سازد و حس احترام بین مردم و برقراری عدالت افزایش یابد.
بنابراین تشویق و تمجید ملتها به شناخت یکدیگر و ایجاد بسترهای لازم جهت تحقق این مسئله امر مهمی است که می توان از طریق تبادل نشریات ، کتب ، اسناد و ... مبادله دانشجو ، دانش آموز ، استاد و تسهیل جهانگردی فرهنگی (cultural tourism) و یا تبادل برنامه های سمعی و بصری ، توسعه اماکن باستانی و از همه مهمتر رفع موانع زبانی و تکلمات (lingaistic) جامه عمل پوشاند .
چنانکه پیامبر بزرگ و گرامی اسلام حضرت محمد بن عبداله پس از نگارش قرآن کریم برای هر کدام از بلاد و ولایتها و شهرها یک نسخه از قرآن فرستاد و یا پادشاهان و فرمانروایان کشورهای مختلف را از طریق اعزام سفیر و ارسال نامه به اسلام دعوت کرد و مبلغان و قاریانی را به زبانهای مختلف برای اقوام مختلف به نقاط اعزام فرمود . حتی از اسرا برای گرفتن جزیه برای تعلیم مسلمانان بهره جست و...
با عنایت به حکومت جهانی منجی عالم بشریت که عملا مسایل جهانی و فراملی در سیره حکومتی انبیا و صلحا نیز می باشد با ترجمه خطبه 150 از حضرت علی در نهج البلاغه در مورد ره آورد حکومت جهانی حضرت مهدی (عج) این بحث را تکمیل می کنم :
یعنی: به راههای راست و چپ رفتند و راه ضلالت و گمراهی پیمودند و راه روشن هدایت را گذاشتند پس درباره آنچه که باید باشد شتاب نکنید و آنچه را که در آینده باید بیاید دیر شمارید چه بسا کسی برای رسیدن به چیزی شتاب می کند اما وقتی به آن رسید دوست دارد که ای کاش آن را نمی دید ، و چه نزدیک است امروز ما به فردایی که سپیده آن آشکار شد. ای مردم ! اینک ما در آستانه تحقق وعده های داده شده و نزدیکی طلوع آن چیزهایی که بر شما پوشیده و ابهام آمیز است قرار داریم.
بدانید آن کس از ما (حضرت مهدی (عج)) که فتنه های آینده را دریابد با چراغی روشنگر در آن گام می نهد و برهان سیره و روش پیامبر (ص) و امامان(ع) رفتار می کند تا گره ها را بگشاید . بردگان و ملت های اسیر و آزاد سازد . جمعیتهای گمراه و ستمگر را پراکنده و حق جویان پراکنده را جمع آوری می کند . حضرت مهدی (عج) سالهای طولانی در پنهانی از مردم به سر می برد آن چنان که اثر شناساندن اثر قدمش را نمی شناسند گر چه در یافتن اثر و نشانه ها تلاش فراوان کنند سپس گروهی برای در هم کوبیدن فتنه ها آماده گردند ، و چونان شمشیرها صیقل می خورند دیده ها شان با قرآن روشنایی گیرد و در گوشهاشان تفسیر قرآن طنین افکند و در صبحگاهان و شامگاهان جام های حکمت سر می کشند.
نتیجه:
بطور خلاصه میتوان گفت از دیدگاه قرآن و سنت در مسیر تعمیق ارزشها و باورها و هنجارهای جامعه و بعبارتی در توسعه فرهنگی در یک جامعه اسلامی هر کدام از عوامل موثر در آن وظایف و شاخصه هایی دارند که میتوان آنها را برای یک دولت و حکومت اسلامی ضمن ایجاد روابط حسنه و متقابل با مردم و دینی و مردمی کردن آن ( نه دولتی شدن مردم و دین ) و با در نظر گرفتن شرایط فراملی و جهانی در موارد ذیل جستجو کرد:
تامین عدالت اجتماعی، تربیت دینی جامعه، تامین آزادی برای مردم، تعمین و گسترش و مرزبانی فرهنگ دینی، اهتمام به مسئله امر به معروف و نهی از منکر، توجه به حقوق مردم ( مرد مسالاری دینی)، انتظارات و مطالعات متقابل دین و مردم، چگونگی دخالت دولت در امور مسایل دینی، راههای اثر بخش توسعه فرهنگی براساس قرآن و سنت و آسیب شناسی فرهنگی و.... و بالاخره باید با توجه به این عوامل و با در نظر گرفتن شرایط زمان و مکان در یک دولت و حکومت اسلامی الگویی ارائه شود که بهتر از الگوی دیگران باشد و این خود الگویی برای دیگر ملل و حکومتها باشد چرا که قرآن کریم میفرماید: « و کذلک جعلناکم امه و سطا لتکونوا شهداء علی الناس»
و در بعد نخبه شناسی و پذیرفتن تحول و اندیشه های نو و اصیل باید در اندیشه های فرهنگی تحول بوجود آورد. و در این تحول و نوسازی براساس آموزه های منابع اصیل اسلامی یعنی قرآن و سنت باشد و با ارائه روشهای منطقی نیازهای روز جامعه را با مقتضای زمان برطرف ساخت و در انتظار فرج منجی عالم بشریت که مسایل جهانی و فراملی در سیره حکومتی انبیا و صلحا نیز می باشد و با عنایت به حکومت جهانی حضرت مهدی( عج) دین اسلام و فرهنگ اسلامی را جهانی ساخت و برای تمام نقاط دنیا و همه مردم جهان و در کلیه زمانها الگو قرار داد.
منابع:
1-قرآن کریم
2-نهج البلاغه ، ترجمه شهیدی
3-نهج البلاغه ، ترجمه مرحوم دشتی
4-مجلسی، محمد باقر (متوفی 111ه.ق) ، بحار الانوار، انتشارات مکتبه اسلامیه ، تهران، ایران
5-مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه ، دارالکتب اسلامیه ، تهران ، ایران
6-جعفریان ، رسول ، تاریخ سیاسی اسلام ، سازمان چاپ و انتشارات ، چاپ اول ، 1373 شمسی ، تهران ، ایران
7-علم الهدی، محمد باقر، خورشید اسلام چگونه درخشید، جلد 1 و 2و 3 و 4 انتشارات میقات ، 1379 هجری شمسی
8-کلینی، محمد بن یعقوب (متوفی 1328ه.ق) ، اصول کافی، انتشارات اسلامیه 1388 هجری قمری ، تهران ، ایران
11-زارعی، بهادر ، جهانی شدن ، پژوهشکده مطالعات راهبردی ، چاپ اول 1383 ، تهران – ایران
12-ابوالقاسمی، محمد جواد، بسوی توسعه فرهنگی در جامعه ایران ، انتشارات عرش پژو ، 1384، تهران – ایران
13-علیزاده، حسن ، دولت و فرهنگ دینی ، موسسه فرهنگی – هنری عرش پژوه 1384 تهران – ایران
14-موسوی خلخالی، سید محمد مهدی ، حاکمیت در اسلام ، انتشارات آفاق ، چاپ اول 1361، تهران- ایران
sadegh90.blog.ir