مطالب تحقیقی

هر چیزی که شما نیاز دارید.با هزینه یه صلوات

مطالب تحقیقی

هر چیزی که شما نیاز دارید.با هزینه یه صلوات

مطالب تحقیقی

سلام.
امیدوارم از مطالب وبلاگم خوشتون بیاد این مطالب صرفا جهت کمک به اون دسته آدم های است که در فکر تحقیق و مطالعه هستند.
اگه مطالب به شما کمک کرد لطفا در جهت پیشرفت وب نظر بگذارید.خوش آمدید.....

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

عدل الهی

يكشنبه, ۱ آذر ۱۳۹۴، ۰۸:۱۸ ق.ظ

عدل در لغت و اصطلاح 
در فرهنگهای لغت عربی برای عدل معانی یا کاربردهایی ذکر شده است که مهمترین آنها عبارتند از: تعادل و تناسب، تساوی و برابری، اعتدال یا رعایت حد وسط در امور، استوا و استقامت.[1] میتوان گفت: جامع معانی یا کاربردهای یاد شده این است که هر چیزی در جایگاه متناسب خود قرار گیرد به گونهای که سهم مناسب و شایسته خود را از هستی و کمالات آن دریافت کند و به حق و سهم دیگران تجاوز نکند. بنابراین میتوان گفت: سخن امام علی ـ علیه السلام ـ که در تعریف عدل فرموده است: «العدل یضع الأمور مواضعها»[2] دقیقترین تعبیر در این باره است. عبارت: «وضع کل شیء فی موضعه و اعطاء کل ذی حق حقه» نیز که فلاسفه در تعریف عدل به کار بردهاند،[3] بیانگر معنای یاد شده است
مولوی معنای مزبور را این گونه به نظم آورده و به تمثیل کشیده است:
عدل چه بود؟ وضع اندر موضعش ظلم چه بود؟ وضع در نا موضعش
عدل چه بود؟ آب ده اشجار را ظلم چه بود، آب دادن خار را[4]
علامه طباطبایی در تحلیل حقیقت عدل گفته است:
حقیقت عدل عبارت است از: «اقامه المساواه و الموازنه بین الأمور بأن یعطی کل من السهم ما ینبغی أن یعطاه. فیتساوی فی ان کلا منها واقع فی موضعه الذی یستحقه؛[5] حقیقت عدل عبارت است از برقراری تساوی و توازن میان امور به گونهای که سهم شایسته هر یک بدان داده شود. در نتیجه، همگی در این جهت که در جایگاه شایسته خود قرار گرفته است، یکسان و برابرند
آنگاه افزوده است:
«
از آنچه گفته شد، روشن گردید که عدل با حُسن ملازمه دارد، زیرا حسن و زیبایی در امور به این است که هرچیزی به گونهای باشد که نفس انسان آن را بپسندد و مجذوب آن شود. بدیهی است قرار گرفتن هر چیز در جایگاه مناسب آن، مستلزم چنان زیبایی خواهد بود».[6]
عدل در اصطلاح متکلمان
موضوع عدل در علم کلام، فعل خداوند است و حقیقت آن همان حسن و نیکویی است. یعنی افعال خداوند همگی حسن و پسندیده است، و خداوند هرگز فعل نازیبا و ناپسند انجام نمیدهد و آنچه را که واجب و نیکوست ترک نمیکند.
قاضی عبدالجبار معتزلی (متوفای 415 هـ) گفته است:
«
ما هر گاه خداوند را به عدل و حکمت وصف میکنیم مقصودمان این است که خداوند فعل ناروایی انجام نمیدهد، و آنچه را که واجب است ترک نمیکند، و همه کارهای او نیکوست».[7]
شیخ سدید الدین حمصی (قرن ششم هجری) در این باره گفته است:
«
سخن درباره عدل، سخن در افعال الهی است و این که همه افعال خداوند پسندیده و نیکوست و از قبایح پیراسته است و چیزی را که به مقتضای حکمت لازم است، ترک نمیکند[8]
حکیم لاهیجی نیز گفته است:
«
مراد از عدل اتصاف ذات واجب الوجود است به فعل حسن و جمیل و تنزّه اوست از فعل ظلم و قبیح. بالجمله همچنان که توحید، کمال واجب است در ذات و صفات، عدل کمال واجب است در افعال»[9].
دیگر متکلمان عدلیه نیز نظیر این تعابیر را در تعریف عدل به کار بردهاند.
متکلمان عدلیه (اعم از شیعه و معتزله) اذعان دارند که در توحید و عدل وامدار امام علی ـ علیه السلام ـ میباشند. تعریفی را که آنان برای عدل الهی ذکر کردهاند در حقیقت برگرفته از سخنی است که امام علی ـ علیه السلام ـ در این باره دارند. از آن حضرت از توحید و عدل سؤال شد. در پاسخ فرمود:
التوحید الا تتوهمه، و العدل الا تتهمه؛[10] توحید آن است که درباره خداوند با وهم و پندار داوری نکنی، و عدل آن است که خداوند را به کارهای ناروا متهم نسازی».[11]
نظیر این سخن از امام صادق ـ علیه السلام ـ نیز روایت شده است، چنان که فرموده است:
«
اما التوحید فان لا تجوز علی خالقک ما جاز علیک، و اما العدل فان لا تنسب الی خالقک ما لامک علیه؛[12] توحید آن است که صفات نقص و حاجت را که بر تو رواست به خدا نسبت ندهی، و عدل آن است که آنچه خداوند انجام آن را برای تو ناپسند دانسته است، به خداوند نسبت ندهی
حکمت در لغت و اصطلاح
در کاربردهای لغوی واژه حکمت، استواری و منع از نقص و خلل و تباهی مأخوذ و مقصود است. چنان که لجام اسب را «حُکَمُه» گویند، زیرا اسب را از سرکشی و حرکتهای ناموزون باز میدارد، شارع را بدان جهت مولی و حاکم گویند که مکلف را از انجام کارهای ناروا باز میدارد. قاضی را بدان جهت حاکم گویند که از ضایع شدن حق افراد و تعدی به حقوق دیگران جلوگیری میکند. تصدیق علمی را از آن رو حکم نامیدهاند که شک و تردید ذهن را برطرف میسازد. هرگاه چیزی از استواری و استحکام برخوردار باشد،‌ از اختلال مصون خواهد بود.
بنابراین، کلمه حکمت ملازم با خلل ناپذیری، ‌استواری و استحکام است، خواه مربوط به علم باشد و خواه مربوط به عمل.[13]
حکمت در اصطلاح متکلمان
واژه حکمت در بحثهای کلامی در موارد ذیل به کار رفته است.
1.
حکمت علمی: و آن عبارت است از برترین علم به برترین معلوم، که مصداق آن علم خداوند به ذات و افعال خویش است.
«
ان الحکمه عباره عن معرفه افضل المعلومات بأفضل العلوم، فالحکیم بمعنی العلیم».[14]
2.
احکام و اتقاق در آفرینش و تدبیر جهان.
«
حکیمّ فعیلٌ بمعنی مْفعل، کألیم بمعنی مؤلم، و معنی امر احکام فی حق الله تعالی فی خلق امر اشیاء اتقان التدبیر فیها و حسن التقدیر بها».[15]
آیه کریمه «الذی احسن کل شیء خلقه»[16] ناظر به این معنای حکمت است.
علامه حلی معنای یاد شده از حکمت را چنین بیان کرده است:
«
حکمت گاهی به معنی معرفت اشیاء است، و گاهی به معنی انجام کاری به وجه تکمیل و احسن، و چون هیچ معرفتی برتر از معرفت خداوند نیست، پس خداوند به هر دو معنی حکیم است[17]
3.
تنزه و پیراستگی فاعل از افعال قبیح و ناروا: فخر الدین رازی در این باره گفته است:
«
الثالث: الحکمه عباره عن کونه مقدساً عن فعل مالا ینبغی؛ سومین معنای حکمت عبارتست از تقدس خداوند از انجام آنچه نارواست».
آن گاه دو آیه ذیل را شاهد آورده است.
1. «
أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ».[18]
2. «
وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما باطِلاً».[19]
4.
غایتمند بودن افعال الهی. حکیم لاهیجی فصل پنجم از مباحث عدل الهی را به بیان حکمت الهی به معنی یاد شده اختصاص داده و گفته است:
«
بدان که اگر افعال خدای تعالی راغرض نبودی، هر آینه عبث بودی، و صدور عبث از واجب الوجود،‌ ممتنع است».
نتیجه گیری
از آنچه درباره حقیقت عدل و حکمت در اصطلاح متکلمان بیان گردید این نتیجه به دست آمد که کاربردهای حکمت در کلام اعم از کاربردهای عدل است، زیرا حکمت شامل علم هم میشود، ولی عدل مربوط به افعال الهی است. و از طرفی، سومین کاربرد حکمت در کلام با معنای عدل در علم کلام برابر است، زیرا مفاد هر دو این است که افعال خداوند از هر گونه قبح و زشتی منزه و پیراسته است. به عبارت دیگر، هر دو معنا مربوط به قلمرو عقل عملی است. یعنی حوزه بایدها و نبایدها را در بر میگیرد. بنابراین کاربردهای حکمت در حوزه افعال الهی نیز اعم از کاربردهای عدل در علم کلام است.
آری، میتوان حکمت به معنی احکام و اتقان در فعل را به گونهای به حکمت به معنی تنزه فعل از آنچه نارواست بازگرداند، زیرا عدم احکام و اتقان فعل نیز برای فاعل دانا و توانا و حکیم پسندیده نیست. چنان که حکمت به معنی غایتمند بودن فعل نیز از مصادیق معنای سوم (تنزه از فعل قبیح است).
این ارتباط و پیوستگی عدل و حکمت در علم کلام موجب شده است که متکلمان معمولاً این دو واژه را با یکدیگر به کار برده و در بحث عدل الهی آن دو را با هم ذکر کنند. عبارت «العدل» در تعابیر متکلمان شایع و رایج است.


[1] . المصباح المنیر، ص 51ـ52؛ اقرب الموارد، ج 2، ص 753؛ المفردات فی غریب القرآن، ص 325.
[2] .
نهج البلاغه، حکمت 437.
[3] .
حکیم سبزواری، شرح الأسماء الحسنی، ص 54.
[4] .
مثنوی معنوی، چاپ نهم، دفتر ششم، ص 1169.
[5] .
المیزان، ج 12، ص 331.
[6] .
المیزان، ج 12، ص 331.
[7] .
نحن اذا وصفنا القدیم تعالی بانه عدل حکیم، فالمراد به أنه لایفعل القبیح، او لا یختاره، و لا یخل بما هو واجب علیه، و أن افعاله کلها حسنه. شرح الأصول الخمسه، ص 203.
[8] .
الکلام فی العدل فی افعاله تعالی، و انها کلها حسنه، و تنزیهه عن القبائح و عن الإخلال بالواجب فی حکمته؛ المنقذ من التقلید،‌ج 1، ص 150.
[9] .
سرمایه ایمان، باب دوم.
[10] .
نهج البلاغه، حکمت 470.
[11] .
شایسته است در شرح این سخن امام به شرح ابن ابی الحدید، و شرح ابن میثم بحرانی بر نهج البلاغه رجوع شود.
[12] .
شیخ صدوق، توحید، ص 96.
[13] .
المصباح المنیر، ج 1، ص 178؛ المفردات فی غریب القرآن، ص 136؛ تفسیر المیزان، ج 7، ص 254.
[14] .
فخر الدین رازی، شرح اسماء الله الحسنی، ص 279ـ280.
[15] .
همان.
[16] .
سجده/ 7.
[17] .
کشف المراد، مقصد سوم، فصل سوم، نیز ر.ک. اسفار، ج 6، ص 368.
[18] .
مؤمنون/ 115.

[19] . ص/ 27

Sadegh90.blog.ir.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۹/۰۱
صادق عطایی فر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی