استراتژی قرآن در مواجهه با انحرافات اجتماعی
چکیده
جامعه ای سالم است که از امنیت جانی، مالی، منزلتی، عاطفی و ارزشی برخوردار باشد، در
مقابل جامعه ای نابهنجار است که فاقد این
معیارها باشد؛ بنابراین انحرافات اجتماعی با توجه به این
معیارها به پنج دسته کلی قابل تقسیم است که هر
یک شامل اقسام مختلفی می شود.
مهمترین هنجارهای جامعه
اسلامی هنجارهای مربوط به امنیت ارزشی و اخلاقی است و هر
آنچه امنیت اخلاقی و ارزشی را به طور خاص به خطر
می اندازد، انحراف ارزشی محسوب می شود. هرچند سایر انحرافات
نیز در آسیب رساندن به ارزش و عقاید در جامعه اسلامی بی
ارتباط نیستند، اما آسیب آنها به دیگر مقولات
پنجگانه آشکارتر است.
در این نوشتار، به نحو اجمال
انحرافات ارزشی از منظر قرآن کریم مورد تحلیل و تبیین قرار
گرفته است که عبارتند از: کفر، شرک،
ارتداد، نفاق، بدعت، شبهه افکنی در دین، پذیرش ولایت بیگانگان، لذت طلبی، تسامح در دین داری، شیوع حس گرایی،
پندارگرایی، مشارکت در ناهنجاری و توصیه
به آنها و نهی از ارزش ها و هنجارها، غنا، لهو، انحرافات
جنسی و مشروبات الکلی.
***
مهمترین هدف ادیان، تربیت و هدایت انسان در ابعاد مختلف
مادی و معنوی، فردی و اجتماعی است.
زیرا انسان بدون بهره گیری از وحی هیچ گاه طعم سعادت واقعی را نخواهند چشید. خودخواهی و فزون طلبی
اشباع ناپذیر آدمی و نیز تفسیرهای گوناگون
مبتنی بر هوی و هوس، ره آوردی جز تحیر و سرگردانی یا تعصب
و تحجّر در شناخت زندگی و حیات به ارمغان نمی
آورد. به همین دلیل با وجود پیشرفت های فراوان تکنولوژی مادی، جوامع از امنیت و تکامل در مدارج معنوی
بهره مند نشده اند.
«کتابٌ انزلناه الیک
لِتُخرج الناس من الظلمات الی النور»، «کتابی است که بسوی
تو فرو فرستادیم تا مردم را از تاریکی ها به
نور هدایت کنی».
این نور مایه حیات و روشنایی افراد و جامعه است. کسانی که با غفلت یا جهالت از نور
معارف قرآن و اهل بیت فاصله بگیرند از هیچ
مکتب یا معرفتی بهره ای نخواهند برد، بلکه از ظلمتی به
ظلمت دیگر می گریزند و راه نجات نمی یابند:
«اَو من کان میتاً فأحییناه و جعلناله نوراً یمشی به فی
الناس کمن مثله فی الظلمات
لیس بخارجٍ منها»، «آیا فرد مرده ای را که زنده می کنیم و به
او نوری عطا می کنیم تا به وسیله آن در بین مردم حرکت کند،
مثل کسی است که گویا در ظلماتی بسر می برد و
مجال خروج از آن را ندارد». اگر در جوامع و گروه های بیگانه از تعالیم قرآن و اهل بیت، ناهنجاری ها و
کجروی ها شایع باشد، تعجبی نیست. حیرت و تعجب
از ملتی است که در کنار نور قرآن، در ظلمت بنشیند و درمان
دردهای خود را از این نسخه الهی نجوید،
جامعه اسلامی ما به این بالندگی رسیده است، تا اقبال همه جانبه به قرآن و عترت را تنها راه حل همه معضلات
خود بداند. مقالاتی که در مقوله «انحرافات و
آسیب های اجتماعی از دیدگاه قرآن» به رشته تحریر در می
آید، گام ناچیزی در نزدیک شدن به این هدف
متعالی است.
بخش نخست این مقالات عهده دار توضیحی اجمالی از مفاهیم مربوط به کجروی، مبانی آسیب شناسی
از دیدگاه قرآن و منطق قرآنی رتبه بندی انحرافات اجتماعی
بود. در این بخش سعی می شود تا انواع انحرافات اجتماعی از دیدگاه قرآن مورد بررسی قرار گیرد. البته
گستردگی موضوع باعث شده است تا چرایی و تبیین
انحرافات و راه های کنترل و پیشگیری به مجال دیگری موکول
گردد، «لعل الله یحدث بعد ذلک امراً».
انواع انحرافات اجتماعی
جامعه شناسان در تقسیم انحرافات اجتماعی به
معیارهای مختلفی توجه می کنند: با
توجه به اینکه کجروی از روی آگاهی یا عدم آگاهی صورت بگیرد، آن را به دو نوع آگاهانه یا ناآگاهانه تقسیم می
کنند؛ از جهت کمیت و وقوع، هرگاه به ندرت
و گاه گاهی واقع شود، به آن انحراف نخستین وگرنه تعبیر به
انحراف ثانوی می شود؛با نظر به عامل کجروی،
هرگاه فردی مرتکب آن شود، آن را انحراف فردی، اما اگر گروه
مبتلا به آن شود، آن را انحراف گروهی می گویند و نیز بر
حسب جایگاه و منزلت عامل کجروی در حکومت و
قدرت و سازمان یافته بودن جرائم و عدم آن، به انواع مختلفی تقسیم می شود.
صرف نظر از این قبیل تقسیم های معمولی این تحقیق درصدد است
تا بر حسب معیار خاصی انواع
انحرافات اجتماعی موردنظر قرآن کریم را بیان نماید:
برخی از اندیشمندان برجسته
معاصر با الهام از قرآن و روایات، تحقق جامعه انسانی، اسلامی، سالم و بهنجار را منوط به تحقق شرایط
پنجگانه ذیل دانسته اند:
1- امنیت اموال افراد؛
2- امنیت منزلت، حیثیت و امنیت جسم و جان افراد؛
3- آبروی افراد؛
4- امنیت روابط عاطفی بخش های مختلف جامعه؛
5- امنیت عقاید و ارزش های
اخلاقی جامعه.
با توجه به ایده فوق، انحرافات اجتماعی را بر اساس
پیامدهای آسیبی آنها می توان
به پنج دسته ذیل تقسیم نمود:
الف) سلب امنیت اعتقادی و
ارزشی؛
ب) سلب یا تضعیف روابط عاطفی یا انسجام اجتماعی؛
ج) سلب امنیت جانی
افراد؛
د) سلب امنیت منزلتی افراد؛
هـ) سلب امنیت مالی و اقتصادی مردم و
جامعه.
هر یک از گروه های پنجگانه مذکور انواع بیشماری از
انحرافات را دربرمی گیرد. البته درج
انحرافی خاص در ذیل یک گروه به معنای عدم قابلیت آن در گروه دیگر نیست. آنچه در این دسته بندی به آن توجه
می شود ، ملاحظه مهمترین و بارزترین نوع
آسیبی است که از انحرافات ناشی می شود و تنها همین ملاک
سبب شده تا در موضع واحدی از آنها بحث شود. حال
هر یک از اقسام پنجگانه فوق را می توان به صورت ذیل تقسیم
نمود.
فرهنگ سازی و فرهنگ پذیری افراد، رسالت مهم انبیا و ادیان
الهی را تشکیل می دهد. سامان دادن
عقاید و اخلاق بشر بر محور حقیقت انسان و سرشت و سرنوشت او، در تمامی کتاب الهی موج می زند. از جهت
اجتماعی، عقاید و ارزش ها اهمیت خاصی دارد،
زیرا روح جامعه مظهر وجدان جمعی است، لذا پروراندن و پرورش
آن به منزله حفاظت از وجدان جمعی است.
بسیاری از موضوعاتی که باعث سلب و تضعیف امنیت اعتقادی و اخلاقی جامعه انسانی است، در قرآن کریم
به صورت جدی مورد مبارزه و مخالفت قرار گرفته است. این دسته
از انحرافات، ارزش ها و هنجارهای محوری دین را در معرض خطر
قرار می دهد؛ به عبارت دیگر ارتباط مستقیم و مؤثری با
فرهنگ جامعه داشته و طرح مبسوط هر کدام در جای
خود ضروری است، ولی در این مجال اندک تنها به ذکر برخی از
مواردی که ممکن است بخشی از جامعه اسلامی به آن مبتلا
باشند، اشاره می گردد.
کفر، شرک، ارتداد
نقطه اشتراک این سه مفهوم به موضع گیری صریح در مقابل
خداوند متعال و شریعت برمی
گردد. مهمترین انحرافی که بشریت را تهدید می کند، بیگانه شدن با توحید است. جامعه ای که در آن کفر و شرک
به جای توحید قرار گرفته، نه تنها مهمترین
منبع آرامش، صلح و سعادت را از دست می دهد، بلکه مهیا و
مبتلا به انواع انحرافات و آسیب های اجتماعی می
گردد، لذا قرآن کریم برای چنین افراد و جوامعی جز ضلالت و ظلمت را ترسیم نمی کند:
«فماذا بعد الحقّ الاّ الضّلال»،«چیست بعد از حق مگر گمراهی». همان طوری که توحید منشأ همه
کمالات انسانی است، شرک منشأ همه انحرافات
است. توحید که اصل همه حقایق و اساس تکوین است، اثر تشریعی
و اجتماعی آن ایجاد وحدت و انسجام بین موحدین
در عرصه زمان و مکان است، اما شرک، چون منشائی در تکوین ندارد، لذا بطلان محض است و اثر اجتماعی آن چیزی
جز تفرق، گسست و اختلاف در ارزش ها و هنجارها نمی باشد:
«و انّ هذه امتکم امة واحدة و انا ربکم فاتقون فتقطعوا
امرهم بینهم زٌبراً کلّ حزب
بما لدیهم فرحون»،«این امت (و جماعت هم مقصد)، امتی واحد و من پروردگار شما هستم، پس از من پروا داشته
باشید (اما سرنوشت بشر این شد که) امرشان
را بین خود قطعه قطعه کرده، هر گروهی شادمان به متاع خود
شدند».
درحالی که خداوند متعال کاروان
بشریت را دارای مقصد واحدی می داند، راهنمای این کاروان را
انبیا و توشه این راه را عبادت و تقوای الهی ذکر می کند،
در مقابل این وحدت و انسجام عالی، عده ای
با تقطیع آن به دامن شرک غلطیدند و آلوده به تفرق شدند.
در میان مراتب مختلف
کفر، آنچه که برای برخی از مسلمین در جامعه اسلامی قابل وقوع است، کفر عملی و کفر یا شرک در مقام تشریع
است. کفر عملی به ترک برخی از دستورات الهی یا
ترک شکر و سپاس در مقابل نعمت های الهی برمی گردد. کسانی
که با قبول اجمالی اسلام، جمیع احکام شریعت را
مناسب جامعه بشری معاصر نمی دانند، بلکه خواهان تغییر این
احکام به تناسب مذاق مکاتب بشری هستند، گرفتار شرک در
تشریع می شوند.
«ثم جعلناک علی شریعة من
الأمر فاتبعها و لا تتبع اهواء الذین لا یعلمون»، «سپس تو را
بر طریق خاصی از دین الهی (اسلام) قرار دادیم، پس از آن
پیروی کن و تابع هواهای جاهلان مباش».
از این آیه استفاده می شود که هرگاه هنجارهای دینی و احکام
عملی به وحی الهی مستند
نباشد، ناهنجاری و به تعبیر قرآن «اهواء» و امیال بی اساسی خواهد بود که در شأن جاهلان است.
ارتداد که برگشت از اسلام به کفر است، علاوه بر اینکه آسیب های کفر را به همراه دارد،
باعث می شود، تا قبح دست برداشتن از اسلام
کاسته شود و هر کسی به خود جرأت دهد، آشکارا به انکار
ضروریات دینی دست زند. در واقع شدت مجازاتی که
اسلام برای مرتد قرار داده، از این جهت است که حیات و هویت
جامعه اسلامی به عقاید و ارزش های اسلامی است، لذا کسی که
آشکارا دست به ارتداد می زند، در واقع سنگ
اندازی به هویت جامعه اسلامی نموده و جامعه را در معرض خطر فتنه و نابسامانی قرار می دهد. چنین افرادی
زمینه فریب، انحراف و گمراهی افراد ضعیف را که
فرهنگ پذیری ارزش های دینی در آنها تثبیت نشده، فراهم می
سازند.قرآن کریم در باره افراد مرتد می
فرماید:« فعلیهم غضب من الله و لهم عذاب عظیم»،«خشم و غضب الهی بر آنها است و عذاب بزرگی نصیب آنها می شود».
نفاق
نفاق در لغت از ریشه «نَفَق» به معنی راهی که
در زمین حفر می شود و
نیز به معنی مسلک و مذهب بوده و منافق را از این جهت منافق گویند که برای رساندن خود به مقصد و مکان دیگر
از طریق زمین حفر شده استفاده می کند و یا
همانند موش صحرایی از سوراخ مخفی استفاده می کند. نفاق یکی
از انحرافات مهمی است که همواره در جامعه
اسلامی وجود داشته است و آسیب های سختی بر پیکر آن وارد می سازد، لذا قرآن کریم به صورت های مختلف و در
آیات متعددی به آن پرداخته است.
ویژگی های منافقین
الف) ظاهری زیبا و جمیل اما باطنی
خشک و چوبین؛ یعنی چون در باطن اعتقادی به ارزش های اسلامی ندارند،
ولی ناچارند تا برای حفظ منافع خود نظر مسلمین را جلب کنند
تا برچسب کفر و شرک را نگیرند، لذا ظاهر خود را آراسته نموده، سخنان جذاب و شعارهای زیبا به کار می
برند و خود را به نحوی طرفدار ارزش های انسانی
نشان می دهند که هر بیننده و شنونده ای را به تعجب و حیرت
وا می دارند.
«و اذا رأیتهم تعجبک اجسامهم
و ان یقولوا تسمع لقو لهم»، «وقتی به آنها نظر کنی، شکلشان تو را به تعجب اندازد و اگر سخن بگویند به کلامشان
توجه کنی».
اما در باطن چوبین
بوده و از درک و فهم بهره ای ندارند:
«کانهم خشب مسنده»،«مثل چوب هایی هستند که بر دیوار نهاده اند».
ب) تزلزل و تزبزب در شخصیت؛ آنها
بسیار فرصت طلب بوده و به تناسب روز عمل می
کنند و فاقد هر نوع منطق ثابت هستند:
«الذین یتربصون بکم فإن کان لکم فتح من الله قالوا الم نکن معکم و ان کان
للکافرین نصیب قالوا الم نستحوذ علیکم و نمنعکم
من المؤمنین …»،«منافقین کسانی اند که در مقابل شما منتظر
فرصت اند، اگر خداوند فتحی را نصیب شما
کند، گویند: آیا ما با شما نبودیم؛ و اگر کافرین را بهره ای رسد، گویند، آیا ما بر شما (در عدم پیوند با
مؤمنین) استیلا نیافتیم و شما را از مؤمنین
باز نداشتیم».
و در آیه ای دیگر دربارة عدم ثبات فکری و عملی آنها می
فرماید:
«مذبذبین بین ذلک لا الی هولاء و لا الی هولاء»، «آنها بین
ایمان و کفر تردد دارند، نه به سمت
مؤمنین می روند و نه به سوی کافرین».
ج) در لوای ارزش های دینی پنهان شدن؛ تا بدین وسیله، کینه
و کفر خود را مستور نمایند. آنها برای
فریب دیگران از عناصر فرهنگی بیگانه استفاده نمی کنند؛ بلکه از مهمترین هنجارهای جامعه اسلامی به نفع
خود بهره می گیرند، حتی مکان مقدسی، مثل مسجد
را وسیله ای برای توطئه و تفرقه قرار می دهند:
«والذین اتخذوا مسجدا ضرارا و
کفرا و تفریقا بین المؤمنین و ارصادا لمن حارب الله و
رسوله من قبل و لیحلفنّ ان اردنا الاّ الحسنی و
الله یشهد انهم لکاذبون»،«و کسانی (از منافقین) که مسجد را
برای ضرر رساندن (به مؤمنین) و کفر (به خدا) و اختلاف بین
مؤمنین و برای انتظار (و کمک به) کسی که از
قبل به جنگ با خدا و رسولش برخاست، انتخاب می کنند و قسم می
خورند که هدفی جز خیر و نیکی نداریم، خدا شاهد است که آنها
دروغ گویان هستند».
د) کسب عزت از کفار؛ آنان هرگاه در جبهه
کفر احساس قدرت و شوکت کنند، ایمان و ارزش های اسلامی را
مایه وهن و ذلت خود تلقی نموده و جهت تحصیل عزت نزد کافرین طرح دوستی با آنها می بندند:
«بشر المنافقین بأن لهم عذاباً الیماً الذین یتخذون الکافرین اولیاء من دون المؤمنین أیبتغون
عندهم العزة فأن العزة لله جمیعا»، «منافقین را به عذابی
دردناک بشارت ده، همانهایی که کافرین را به جای مؤمنین دوستان خود قرار دادند، آیا عزت را نزد آنها می
جویند و حال آنکه همه عزت منحصراً برای خداست».
آسیب های منافقین
الف) تضعیف نمودن مسلمانان؛ آنان
در زمان به خطر افتادن امنیت جامعه اسلامی از سوی دشمنان
در شرایطی که جامعه نیازمند انسجام و
همبستگی است، مایه ضعف و وهن مسلمانان هستند. آنها با استفاده از راه های مختلف اطلاع رسانی ترس و وحشت را
در جامعه القاء نموده و با جاسوسی و افشا
نمودن اسرار به دشمنان، در حق مسلمین خیانت می کنند. در
جنگ خندق، وقتی که انبوهی از دشمنان از طوائف
مختلف به سوی مدینه حرکت کردند و مسلمین سخت در اضطراب بودند، منافقین چنین اظهار داشتند:
«ما وعدنا الله و رسوله الاّ غروراً»،«خدا و رسولش جز فریب و غرور وعده ای به ما ندادند».
و نیز برخی از آنها گفتند:
«یا اهل یثرب لا مقام لکم
فارجعوا»،«ای اهل یثرب (مدینه) وجهی برای اقامتتان (در اینجا) نیست،
پس برگردید (به خانه هایتان)». وقتی که دشمنان اسلام وارد شهرهای مسلمین شوند و درصدد تغییر هویت و فرهنگ آنها برآیند،
منافقین بدون کمترین درنگی تسلیم می شوند:
«و لو دخلت علیهم من اقطارها ثم سئلوا الفتنة لا توها و ما
تلبّثوا بها الا یسیراً»،«و اگر
(دشمنان) از جوانب مختلف وارد خانه هایشان شوند و از آنها
درخواست فتنه (رجوع و برگشت از دین) نمایند، جز به اندک
زمانی پاسخ مثبت دهند».
ب) شکستن منزلت اجتماعی مؤمنین؛ منافقین، مؤمنین را به استهزا گرفته تا
سبب شکستن منزلت اجتماعی
آنها شوند:
«الذین یلمزون المطّوّعین من المؤمنین فی الصدقات و الذین لا یجدون الاّ جهدهم
فیسخرون منهم سخر الله منهم و لهم عذاب الیم»،«کسانی که زبان
به عیبجویی مؤمنینی باز می کنند که با میل و رغبت (به خاطر
فراوانی ثروت) به صدقات می پردازند و مؤمنینی که به سختی
تلاش کرده (سرمایه ای بدست آورند) و در راه خدا
صدقه می دهند؛ پس چنین مؤمنینی را مورد استهزا قرار می دهند،
خداوند آنها را به استهزا می گیرد و برایشان عذاب دردناکی
خواهد بود».
ج) تغییر ارزش ها و هنجارها؛ منافقین
هرگاه منابع قدرت را به چنگ آورند، درصدد
تغییر ارزش ها و هنجارهای دینی بر می آیند، زیرا در این
وضعیت موانع بروز کفر درونی شان از بین رفته و به
راحتی می توانند باطن پنهان خویش را به آسانی آشکار سازند:
«و اذا تولی سعی فی الأرض لیفسد فیها و یهلک الحرث و النسل
و الله لا یحب الفساد»،«و هنگامی که
قدرت و سلطه ای به دست آورد، تلاش می کند در زمین فساد به راه اندازد و زراعت و نسل را از بین ببرد و
خداوند فساد را دوست ندارد».
آنها به محض رسیدن به قدرت،
شریعت را که برای اصلاح اخلاق و تربیت رفتار انسان ها است، با تغییر و تحریف خود فاسد می کنند، در
نتیجه انواع مفاسد اخلاقی و ناهنجاری ها در
جامعه پدید می آید. پس منافقین اول دین و بعد انسانیت را
تباه می کنند. لذا در برخی از روایات از آیه
شریفه «و یهلک الحرث و النسل» به نابودی دین و انسانیت تفسیر شده است.
آنان برای نابودی فرهنگ اسلامی و فرهنگ سازی ارزش های
خویش، از هیچ کوششی دریغ نداشتند تا
انواع منکرات و فحشا را در جامعه ترویج کنند:
«یامرون بالمنکر و ینهون عن
المعروف»،«به منکر امر و از معروف نهی می کنند».
بدعت، افترا، شبهه افکنی در دین
ارزش ها و هنجارهای اسلامی اموری قدسی می باشند که باید نهایت دغدغه و احتیاط را در عدم
تغییر آنها به کار گرفت. از سوی دیگر نقطه
شروع تغییرات فرهنگی کنار گذاشتن اصول ثابت و ارزشی است؛
اما چنین تغییری به طور صریح در جامعه اسلامی
قابل تحقق نیست. یکی از مؤثرترین راه ها برای تحریف عقاید و
ارزش ها، ایجاد بدعت، افترا و شبهه افکنی در دین است.
پیروی از متشابهات قرآنی و عدم ارجاع آنها به
محکمات قرآنی و تأویل و تفسیرهای ناصواب آنها از جمله راه هایی است که موجب، تغییرات فرهنگی و ارزشی
نامطلوب می شود.
مرحوم علامه طباطبائی در
این زمینه چنین اظهار داشته است: «انواع بدعت ها، انحرافات
و مکاتب فاسدی که بعد از رحلت پیامبر اسلام به
وجود آمد، اکثر آنها ناشی از پیروی متشابهات یا تأویلات
ناصواب است. نظر کسانی که معتقد به جسم بودن خدا شدند، یا
مسلک جبر و یا اختیار را برگزیدند یا گناه را
برای انبیا جایز شمردند و … ، همه اینها ناشی از اخذ متشابهات قرآنی و عدم ارجاع آنها به محکمات است،
تا جایی که برخی صریحاً گفتند که چون هدف
اصلی شرایع و ادیان، ایجاد اصلاح در زندگی دنیا است و از
آنجا که دنیای امروز اجرای سیاست های دینی را بر
نمی تابد، ناگزیر باید قوانین جدیدی مطابق با مدنیت روز به
وجود آورد. هر نوع فتنه و فسادی که در جامعه اسلامی به
وجود آمد، همگی تحت این دو کلمه اند: پیروی از
متشابهات دینی و تأویل نمودن آیات قرآنی».
«فاما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون
ما تشابه منه ابتغاء الفتنة و ابتغاء تأویله»، «اما کسانی که در دل هایشان میل به انحراف دارند، آیات
متشابه قرآن را دنبال می کنند تا فتنه ایجاد
کنند و تأویل آن آیات را دنبال می کنند».
بحث و گفتگو و مجادله نیکو درباره
مسائل دینی باعث حیات دین و مسلمین است، اما جدال بدون علم
در مسائل دینی و افترا بستن به دین و تحریف
آموزه های قرآن و نسبت دادن مفاهیم تحریف شده به دین، از
انحرافاتی است که گوهر دین را تباه تباه می نماید:
«یجادل فی الله بغیر علم»،
«بدون علم درباره خدا به جدال می پردازد».
«فمن افتری علی الله الکذب»، «هر کس سخن ناروا و دروغ به
خدا نسبت دهد…».
«یحرفون الکلم عن مواضعه»،«کلمات را از جایگاهشان منحرف می
کنند».
به جهت پیامدهای آسیبی مهمی که این انحراف اجتماعی به
دنبال دارد، در برخی از روایات سفارش شده که
با تندی با آن مقابله شود. رسول گرامی اسلام، در این رابطه می فرمایند: هرگاه بعد از من صاحبان شبهه و
بدعت را مشاهده کردید، اظهار بیزاری بجوئید
و از آنها بدگویی و شماتت بسیار نمائید، تا برای ایجاد
فساد در اسلام به طمع نیفتند.
پذیرفتن ولایت کافرین و ظالمین
قرآن کریم کفر و شرک را بدترین
ناهنجاری معرفی می کند، لذا با توجه به اینکه همنشینی، محبت و روابط صمیمانه در اخلاق و رفتار انسان
مؤثر است، از ولایت کافرین، ظالمین و اهل
اسراف به شدت نهی فرموده است:
«لا یتخذ المؤمنون الکافرین اولیاء من دون المؤمنین»، «مؤمنین باید کافرین را به
جای دوستان خود قرار دهند».
برخی افراد ممکن است با تأثیر از
اندیشه های اومانیستی، گمان کنند که باید به هر انسانی عشق
ورزید و روابط صمیمانه با او ایجاد نمود و نباید به سبب
اختلاف در دین و ارزش ها محدودیتی در گزینش
دوست قائل شد. چنین توهمی از دیدگاه قرآن مردود است. ولایت از منظر قرآن معنای خاصی دارد که مخصوص
ارتباط مؤمنین با خداوند، پیامبر و خودشان است
و اگر از این دایره خارج شود، نوعی کجروی محسوب می شود.
مرحوم علامه طباطبایی
درباره ولایت می گوید: «ولایت در اصل به معنی مالکیت بر
تدبیر امور یک چیز است، مثل ولی صغیر یا ولی
مجنون که مالک تدبیر امور آنها است. اما به تدریج کاربرد این لفظ در مورد محبت زیاد شد، زیرا محبت غالباً
مستلزم تصرف هر یک از طرفین در امور دیگری
است، چون محبت باعث نزدیکی و تأثیر و تأثر از اراده و میل
فرد محبوب می شود که به دنبال خود تصرف محبوب
در امور محبّ را می آورد».
«انما ولیکم الله و رسوله و
الذین امنوا الذین یقیمون الصلاه و یؤتون الزکوه و هم
راکعون»،«همانا ولی شما منحصراً خدا، رسول و
مؤمنینی هستند که نماز را اقامه می کنند و در حالیکه به رکوع
اند، زکات می دهند».
همچنین در آیه دیگر رابطه ولایی بین مؤمنین را چنین تصریح می نماید:
«و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض».
آیات فراوانی از قرآن،
برقراری رابطه ولایی با کافرین و اطاعت از حاکمان فاسد را
نهی می کند، بلکه هر نوع اعتماد و میل به
ظالمین در امور دین و اجتماع مورد نهی و مذمت قرار می گیرد:
«و لا ترکنوا الی الذین
ظلموا فتمسکم النار»، «هیچ اعتمادی به ظالمین نکنید تا به آتش جهنم گرفتار نشوید».
اعتماد و رکون به ظالمین به صورت های مختلفی شکل می گیرد: گاهی برخی افراد در رویکرد به دین اعتماد
و توجه به ظالمین دارند، مثلاً، اگر بیان
برخی از حقایق دینی مضر به ظالمین باشد، آن را بیان نمی
کنند، بلکه با مسامحه و سکوت از آن می گذرند.
یا اگر عمل به امری از امور دینی به میل آنها نباشد، انجام
نمی دهند. گاهی هم ممکن است سرپرستی جامعه دینی را به دست
آنها سپرده شود تا مجری جامعه اسلامی باشند.
همه اینها در راستای اعتماد و اتکا به ظالمین (یعنی کسانی که
تمام دین را نمی پذیرند) انجام می گیرد.
مهمترین آسیبی که از ناحیه این کجروی
به بار می آید از دست دادن هویت اسلامی است:
«ودَّ کثیر من اهل الکتاب لو
یردّونکم من بعد ایمانکم کفاراً»، «بسیاری از اهل کتاب
دوست دارند، کاش شما را از ایمانتان (خارج کرده
و) به کفار ملحق کنند». هرچند قرآن کریم مؤمنین را از رابطه
ولایی با غیر خودشان بر حذر داشته، اما از رفتار نیکو و
زندگی مسالمت آمیز با غیر مؤمنین باز نداشته
است، بلکه در صورت تحصیل دو شرط، مؤمنین را به نیک رفتاری، قسط و عدل با کافرین سفارش می نماید:
1-
کافرین و دشمنان اسلام
درصدد تهاجم فرهنگی و دینی نباشند.
2- امنیت ملی مسلمین را به خطر نیانداخته و سبب آوارگی آنها نشوند.
«لاینهیکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبروّهم و تقسطوا
الیهم ان الله یحب المقسطین»،«خداوند شما را
نهی نمی کند، از اینکه به نیکی و قسط با کسانی رفتار کنید
که نه بر سر دین با شما جنگیدند و نه شما را
از سرزمین تان بیرون کردند، همانا خداوند اهل قسط را دوست
دارد»
لذت طلبی و تسامح در دینداری
از جمله انحرافاتی که منشا آسیب های بزرگی در
جامعه اسلامی می گردد، سهل
انگاری در مراعات حدود و هنجارهای دینی است. همانطوری که
مراعات هنجارها و ارزش های جامعه اسلامی آثار فردی و
اجتماعی خاصی به دنبال دارد، عدم توجه به آنها هم
آسیب های فراوانی به بار می آورد که مهمترین آنها روی آوردن به لذایذ دنیا و غرق شدن در فزون طلبی مادی
است. در چنین شرایطی نه تنها ارزش های دینی
فراموش می شوند، بلکه خود، موجب تکاثر و ثروت اندوزی می
گردند.
«فخلف من بعدهم خلف ورثوا الکتاب
یأخذون عرض هذا الأدنی و یقولون سیغفرلنا»،«پس کسانی بعد از انها جانشین ایشان و وارثان کتاب الهی شدند که
دنبال متاع زوال پذیر دنیای پست بودند و
می گفتند: بزودی خدا ما را می بخشد». اقبال به دنیا، مقام
و مال، هم معلول و آسیب سهل انگاری و لاابالی
گری در دین داری است و هم مرتبه ای از آن خود سبب تشدید این
سهل انگاری و مسامحه می شود.
«ان الذین لا یرجون لقاءنا و رضوا بالحیاة الدنیا و اطمانّوابها… اولئک مأوئهم
النار»،«کسانی که امیدی به ملاقات ما ندارند و به حیات
دنیا راضی و دل خوش شدند… آنها جایگاهشان آتش جهنم است».
به هر میزانی که
اهتمام به روز قیامت و باور آن در زندگی کم رنگتر شود،
دنیاطلبی بیشتر خواهد شد و هر قدر گرایش و میل
به اعتبارات و ارزش های مربوط به زندگی دنیا بیشتر شود، دین
ورزی و گرایش به دینداری کاسته می شود؛ لذا قرآن صراحتاً
بیان می فرماید:
«ذلک بأنهم استحبوا الحیاه
الدنیا علی الآخره»،«ترجیح دنیا بر آخرت به تدریج انسان را از اصل ایمان و اسلام خارج می کند».
توصیه به منکرات، بازداشتن از معروف،
مشارکت در ناهنجاری
تعاون و مشارکت از
بنیان های مهم روابط اجتماعی است. جامعه ای که از مشارکت
اجتماعی افراد برخوردار نباشد، روابط و
یکپارچگی در آن جامعه به وجود نمی آید. همچنین مشارکت اجتماعی از عوامل مهم فرهنگ سازی است. در فرآیند
استمرار یک فرهنگ و انتقال آن از نسلی به نسل
دیگر و نیز در رشد و پویایی آن، مشارکت اجتماعی بستر بسیار
مناسبی برای تحقق آن است، لذا قرآن کریم
به این پدیده اجتماعی توجه نمود و از آن در فرهنگ سازی تعبیر به «برّ» و «تقوی» نموده است:
«و تعاونوا علی البر و التقوی و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان»،«یکدیگر را بر نیکی و
پرهیزکاری کمک کنید و از مساعدت در گناه و
ظلم به حقوق یکدیگر پرهیز نمائید».
«برّ» لفظ عامی است که هر نوع خیر اعتقادی (عقاید حق) و خیر عملی (چه در عبادات و چه
در تعاملات اجتماعی) را شامل می شود، همان طوری که تقوی به
معنی مراقبت نمودن در امر و نهی الهی و زیرپا قرار ندادن آنها است.
آیه شریفه فوق دستور به برّ و تقوای اجتماعی می دهد، یعنی
همگان بر مبنای تقوای الهی، بر ایمان
و عمل صالح اجتماع کنند. در مقابل چنین مشارکت ارزشمندی،
تعاون و مشارکت بر گناه و ناهنجاری قرار دارد.
از دیدگاه قرآن کریم، وظیفه
مؤمنین در جامعه اسلامی برپای داشتن خیمه برّ و تقوی است و
چنین کاری جز با بسیج همه افراد و امکانات
حاصل نمی شود. در مقابل، هر نوع کمک و مساعدت در تهیه و ترویج انحراف اجتماعی، به هر شکلی که باشد،
مشمول نهی و مذمت آیه شریفه قرار گرفته و خود
از انحرافات محسوب می شود.
به تعبیر امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، برخی به قدری زندگانی پست جاهلی و بی خبری را
پیشه می کنند که زشت ترین چیز نزد آنها، نیکو
و نیکوترین چیز نزد ایشان منکر و زشت می شود. چنین افرادی
ارزش ها و هنجارهای جامعه اسلامی را طرح کرده و
دنبال تحقق ارزش های غیر اسلامی اند، لذا امر به منکر و نهی
از معروف، اشاعه انواع منکرات و ترویج آنها در جامعه در
سرلوحه فعالیت های آنها قرار دارد.
قرآن کریم راه مقابله با چنین تهاجم فرهنگی را قیام همه
جانبه از سوی صاحبان اندیشه
دینی و حاملان رسالت الهی می داند، بدیهی است که انجام این مهم، تحت یک سازمان و اقتدار اجتماعی بهتر به
نتیجه می رسد.
قرآن علما و روحانیون بنی
اسرائیل را مورد مذمت قرار می
دهد که چرا در برابر تهاجم به ارزش ها و فراگیر شدن ناهنجاری ها، سکوت اختیار کرده و آنها را باز نداشتند:
«و لو لا ینهیهم الربانیون و الاحبار
عن قولهم الاثم و اکلهم السحت لبئس ما کانوا یصنعون»،«چرا
روحانیون و علما آنها (بنی اسرائیل) ایشان
را از سخن ناصواب و خوردن حرام باز نداشتند چه بد عمل می
کردند».
غنا، لهو، لعب
«غنا» در لغت به معنی صوتی است که موجب طرب باشد. بسیاری از
فقها در تعریف غنا گفته
اند: «الغناء هو مد الصوت المشتمل علی الترجیح المطرب»، «غنا
یعنی کشیدن صوت به طوری که در آن ترجیح طرب آور باشد».
ترجیح به معنی گردانیدن
آواز در حلق است و طرب نوعی سبکی و خفت است که هنگام شدت
شادی یا حزن به انسان دست می دهد.
صرف نظر از بحث های مفصل فقها، در خصوصیات ادله و مصادیق
غنا، حرمت آن مورد اتفاق همه فقها
بوده بلکه ادعای اجماع بر آن شده است. از جمله آیاتی که در
حرمت غنا به آن استشهاد شده است، این جمله شریفه می باشد:
«و اجتنبوا قول الزور»،»و از سخن باطل اجتناب
کنید». مرحوم طبرسی گوید: اصحاب ما چنین روایت کرده اند که غنا و دیگر سخنان لهوی، مشمول آیه شریفه فوق
است. همچنین ابوبصیر از امام صادق (علیه
السلام) درباره معنای «و اجتنبوا قول الزور» سئوال نمود،
امام فرمود: یعنی از غنا اجتناب نمائید.
«لهو» به معنی چیزی است که انسان را از امور مهم و مفید باز
می دارد. «لعب» یعنی
عملی که از نظمی خیالی برخوردار بوده و در راستای هدفی خیالی
باشد، مثل: بازی های کودکانه. به هر حال غنا، لهو و لعب
هرچند بر حسب مفهوم، تفاوتی با هم دارند، اما هر
سه از این جهت مشترکند که انسان را از اشتغال به وظایف و
معنویت ها باز داشته اند، لذا ثمره ای جز رخوت و سستی در
تعقل و تدین ندارند.
از جمله آیاتی که اشتغال به غنا و لهو را بطور عام تحریم
می نماید و آسیب اجتماعی آن را بیان
می کند، این آیه شریفه است:
«و من الناس من یشتری لهو
الحدیث لیضل عن سبیل الله بغیر علم و یتخذها هزواً اولئک
لهم عذاب مهین»،«و برخی از مردم سخن باطل و لهو
را تهیه می کنند تا (افراد را) بدون علم از راه خدا منحرف کنند و قرآن را به استهزا بگیرند، ایشان را
عذاب خوارکننده ای است».
«حدیث لهو» به معنی سخنی می باشد که
یا خود مستقیماً باعث دوری انسان از یاد حق می شود، مثل حکایت های خرافی و داستان هایی که باعث فسق و
فجور است، یا مقارن به چیزی است که دوری از
یاد خدا را به بار می آورد مثل: آواز خواندن به شعر و
همراه با آلات لهو و لعب، همه اینها مشمول حدیث لهو
است».
غنا از مصادیق بارز حدیث لهو است، لذا «محمدبن مسلم» گوید، از «امام باقر (علیه السلام)»
شنیدم که فرمود: «غناء از جمله اموری است که
خداوند وعده آتش جهنم به آن داده است»، سپس حضرت آیه فوق
را تلاوت نمود.
آسیب این دسته از انحرافات
مستقیماً متوجه معارف اسلامی است. زیرا آیه فوق «آسیب این
افراد را گمراه نمودن مردم از «سبیل الله» ذکر کرده است.
مقصود از سبیل الله، به قرینه سیاق آیات،
قرآن کریم می باشد که دربردارنده معارف اعتقادی عملی حق و قصص انبیا است، چنین افرادی حدیث لهو را جهت
دور نگه داشتن مردم از معارف قرآن کریم تهیه و منتشر می کنند
و با پائین آوردن قرآن در حد سایر احادیث و اساطیر، آن را
مورد استهزا قرار می دهند».
انحرافات جنسی
با شیوع انحرافات جنسی در
جامعه و تبلیغ و ترویج مقدمات و زمینه های آن، اساس فرهنگ دینی جامعه در معرض فروپاشی قرار می گیرد.
امروزه یکی از مهمترین ابزار تهاجم فرهنگی
دشمنان اسلام اشاعه و ترویج آن در جامعه است، خصوصاً با
پیچیده تر شدن و تنوع رسانه ها خطر این کجروی چند
برابر شده است.
رفتار جنسی مشروع در اسلام فقط از طریق ارتباط با همسر یا ملک یمین (کنیز) انجام
می گیرد، لذا طبق عموم آیه شریفه ذیل، هر
نوع رفتار جنسی خارج از این چارچوب غیر مشروع خواهد بود،
اعم از اینکه آن رفتار نامشروع، بین دو جنس
مخالف باشد یا از هم جنس و یا از وسایلی که باعث خودارضایی
شود، استفاده گردد:
«و الذین هم لفروجهم حافظون الاّ علی ازواجهم او ما ملکت ایمانهم فأنهم غیر ملومین فمن ابتغی وراء
ذلک فاولئک هم العادون»، «و آنهایی که فروج و اندامشان را
حفظ می کنند، مگر بر همسران و کنیزان خود، پس هیچ گونه ملامتی بر آنها نیست و هر کس فراتر از اینها را
دنبال کند، متجاوز و متعدی (به حدود الهی) خواهد
بود». جمله شریفه «فمن ابتغی وراء ذلک فاولئک هم العادون» عام است، یعنی هر نوع رفتار جنسی که بیرون از محدوده مورد
اشاره آیات فوق باشد، به عنوان تجاوز از
حدود الهی شناخته می شود.
یکی از رفتارهای جنسی نامشروع و بسیار زشت و شنیع ارتباط جنسی دو مرد است که قرآن کریم با
تعابیر مختلفی مثل «خبائث»، «الفاحشة» و «المنکر»
از آن یاد کرده است:
«القریة التی کانت تعمل الخبائث»، «آبادی که در آن کارهای پلید انجام می دادند».
غیر از آسیب های اخلاقی بسیار زشتی که این عمل به همراه دارد، زاد و ولد از این طریق
قطع می گردد، « تقطعون السبیل»،«راه بقا نسل
را قطع می کنید». لذا مجازات سختی در اسلام برای آن پیش
بینی شده است.
یکی دیگر از رفتارهای نامشروع
جنسی، زنا و سفاح است. اسلام با تحریم آن، حرمت و کرامت زن را حفظ کرده و به او ارزش و منزلتی داد،
بنابراین جز از طریق مقررات خاص شریعت، معاشرت
جنسی با او ممنوع گردیده است. در چنین شرایط فرهنگی علاقه
و میل به ازدواج تشدید می یابد، زیرا هرچه
شرایط تحصیل چیزی بی اعتبارتر و سلیقه ای و ذوقی باشد، رغبت و ارزش اجتماعی آن کاهش می یابد. بنابراین
مشاهده می گردد، در کشورهایی که این عمل نامشروع
نیست و یا از آن جلوگیری نمی شود، روابط جنسی چنان عنان
گسیخته و بی ارزش است که افراد برای اشباع
غریزه جنسی روش طبیعی را کافی ندانسته و به دنبال تنوع و شیوه های غیر طبیعی می روند. زن در چنین جوامعی از
کرامت و حرمت برخوردار نبوده و صرفاً وسیله ای برای ارضای
جنسی و نمایش زینت و کسب ثروت تلقی می شود. امروزه زشت ترین
تصاویر رسانه ای مربوط به چنین سیستم های فرهنگی است.
قرآن کریم هم حرمت زنا و سایر انحرافات جنسی را بیان فرموده و هم از زمینه ها و
مقدمات آن ممانعت نموده است و سرانجام مجازات خاصی را برای
چنین منحرفینی مقرر نموده است.
«و لا تقربوا الزنا انه کان
فاحشة و ساء سبیلا»، «به زنا نزدیک نشوید که همانا بسیار
زشت و بد راهی است». این رفتار زشت، آسیب های
فردی و اجتماعی فراوانی را به بار می آورد. در قرآن کریم سفاح (زنا) در مقابل احصان (عفت) به کار رفته
است و این بدان معنی است که زنا باعث از
بین رفتن عفت و پاکدامنی انسان مؤمن است:
«… ان تبتغوا بأموالکم محصنین غیر
مسافحین»،«… بوسیله سرمایه خود (از طریق نکاح) همسری را
بگیرید، درحالیکه پاکدامن هستید».
بنابراین از یک سو با شیوع زنا در جامعه، انگیزه ای برای
ازدواج و تشکیل خانواده باقی
نخواهد ماند، زیرا جز رنج هزینه زندگی، رنج زاد و ولد و تربیت فرزندان و ده ها مشکل دیگر حاصلی نخواهد
داشت. اولین هدفی که در ازدواج تعقیب می
شود، ارضای نیاز جنسی است و فرزنددار شدن به دنبال آن مطرح
می شود، لذا اگر زنا در جامعه شیوع پیدا کند،
میلی به ارضای نیاز جنسی از طریق ازدواج باقی نمی ماند و از
سوی دیگر با افزایش روز افزون کودکانی که از طریق نامشروع
به دنیا می آیند و فقدان رابطة محبت و مودت
بین آنها و زن و مرد زناکار، سنت ازدواج هم در جامعه ترک می شود و ترک ازدواج، انقطاع و انقراض نسل را به
دنبال دارد. با از بین رفتن نَسَب بسیاری
از احکام شریعت، مثل ارث، نکاح و … از بین می رود. همچنین
بیماری های تناسلی و جنایات اجتماعی مثل
جرح، قتل و خیانت همگی از آسیب های روابط نامشروع جنسی
است.
اگر جامعه خواهان سلامت خویش از این بیماری اجتماعی است،
باید زمینه های بروز آن را مسدود
نماید. قرآن کریم به صورت کلی این زمینه ها را نام برده و مسلمین را از آن بر حذر می دارد:
«و لا ترجن تبرج الجاهلیة الأولی»،«همانند زنان (عصر) جاهلیت نخستین (قبل از بعثت) خودتان را
آشکار نکنید»، «لا یبدین زینتهن الاّ ما ظهر
منها»، «مبادا زینت خود را آشکار کنند، مگر آنچه (که بطور
طبیعی) پیدا است». «و لیضربن بخمرهن علی
جیوبهن»، «و باید به وسیله خمار (مقنعه بلندی که سر و سینه ها را می پوشاند) سینه های خود را بپوشانند».
پنهان داشتن زیورها و زیبائی های بدن برای
زن، از چنان اهمیتی برخوردار است که در آیات فوق چندین بار
به آن سفارش شده است.
وقتی که بانوان مسلمان با پوشش مناسب و درست در جامعه حضور
یابند، از یک سو زمینه ای برای فرصت
طلبان بیمار دل و مریض باقی نمی گذارد، در نتیجه بسیاری از
ناهنجاری های اجتماعی (از قبیل مزاحمت خیابانی، ولگردی،
چشم چرانی و …) رخت برمی بندد و از سوی دیگر
عموم افراد در جامعه اسلامی موظفند تا نگاه های خود را کنترل
کنند و با نگاه شهوت آمیز نوامیس مسلمین را دنبال نکنند و
حتی بانوان هم باید مواظب چشم خود باشند. چنین
تدبیری فرصت را برای برخی از زنان کجرو باقی نمی گذارد تا با
عرضه خود در جامعه عده ای را صید کرده و به دام انحراف
بکشانند.
«قل للمؤمنین یغضوا من
ابصارهم»،«به مردان مؤمن بگو تا چشمان خود فرو بندند…».
«و قل للمؤمنات یغضضن من
ابصارهن…»،«به زنان مؤمن بگو تا چشمان خود (از نگاه به بدن
نامحرم) فرو بندند…».
مشروبات الکلی
یکی از انحرافات مهم اجتماعی، استعمال مشروبات الکلی است
که اخلاق و فرهنگ جامعه
اسلامی را تخریب می نماید. افرادی که به چنین انحرافی مبتلا
هستند، سرچشمه بسیاری از ناهنجاری ها را به روی خود باز می
کنند. تعابیری که قرآن کریم از این کجروی
بکار می برد، نشان دهنده پلیدی این ماده است و باعث ایجاد نفرت می شود:
«یا ایها الذین امنوا انّما الخمر و المیسر و الأنصاب و
الأزلام رجس من عمل الشیطان
فاجتنبوه»،«ای کسانی که ایمان آورده اید، همانا شراب، قمار، بت های نصب شده و تیرهای قمار، پلیدی از جنس عمل
شیطان است، پس از آن اجتناب کنید».
آسیب های شرب خمر از ابعاد
مختلف جسمی، رفتاری، روانی و فکری برخوردار بوده و بسیار چشم
گیر و جبران ناپذیر است. از جمله آسیب های آن می توان به
اخلاق و رفتار زشت، بد زبانی، هتک حرمت
دیگران، آسیب به اموال و نوامیس مردم، سلب امنیت و آرامش جامعه و زیر پا گذاشتن قوانین و مقررات تا از دست
دادن مشاعر ادراکی و ابتلا به انواع توهمات و خیالات
اشاره نمود.
در قرآن کریم مهمترین آسیب های مصرف مشروبات الکلی را چنین بیان می فرماید:
«انما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوة و البغضاء فی الخمر و المیسر و یصدّکم عن ذکر الله
و عن الصلاة فهل انتم منتهون»،«همانا شیطان
از طریق شراب و قمار، قصد ایجاد دشمنی و کینه در بین شما
دارد و (نیز) شما را از یاد خدا و نماز باز
می دارد، پس آیا دست برمی دارید؟!».
ایجاد دشمنی و ستیز بین
افراد و بیگانه کردن آنها با نام و یاد خدا و ممانعت از
عبادت و بندگی حق، هدفی است که شیطان صفتان در
تبلیغ و ترویج مشروبات الکلی و آلات قمار دنبال می کنند، لذا
اسلام جهت مبارزه با آن مجازات سختی را پیش بینی کرده که
در فقه اسلامی بیان شده است.
شیوع حس گرایی، پندارگرایی، تقلید نامطلوب
از جمله انحرافات فرهنگی که می تواند عقاید و ارزش های دینی را در جامعه تهدید
نماید، اظهارنظر شخصی در مسائل دینی بر اساس حس
یا معلومات تجربی و یا پندار و گمان است. برخی بر اساس روش
علمی یا شبه علمی (از قبیل روان شناسی،
جامعه شناسی، علوم سیاسی و حتی فلسفه های علمی و تجربی) درصدد تحلیل و ارزیابی اعتقادات دینی و خصوصاً
شریعت برمی آیند و چه بسا درصدد اثبات مطالب بیگانه، با
قرآن کریم می باشند. تأویل و تفسیرهای حسی و تجربی از ارزش ها و نهادهای دینی مبتنی بر همان روحیه حس
گرایی است. قرآن کریم کسانی را که تمام توجه و
همت شان حیات دنیا بوده و از درک حقایق والای هستی بهره ای
ندارند، مورد مذمت قرار داده و میزان علم
آنها را به حیات اندک دنیایی محدود کرده است:
«یعلمون ظاهراً من الحیاة الدنیا و
هم عن الآخرة هم غافلون»،«آنها به ظواهری از حیات دنیا علم
دارند و نسبت به آخرت غافل اند».
«.. ذلک مبلغهم من العلم»،«… این است نهایت علم شان».
همچنین کم نیستند افرادی که به گمان و پندار خود در مسائل
دینی (که در واقع همه حیات ما
را تبیین و تشریع می کند) اظهارنظر می
کنند؛ کسانی که کارشناس و صاحب نظر در حوزه
خاصی نیستند، چگونه می توانند نظر پنداری خود را صائب و صواب
بدانند! در حالی که با یک اطلاع ناقص یا ناصواب در مورد
بخشی از دین چه پندارها که شکل نمی گیرد و چه
پدیده های اجتماعی و رفتارهای جمعی خاصی به وجود نمی آید.
«و ذلکم ظنکم الذی ظننتم
بربکم فأرداکم فاصبحتم من الخاسرین»، «و این چنین به پروردگار خود گمان (باطل) کردید، در نتیجه (این
گمان ناصواب) شما را به هلاکت انداخت و جزء
زیانکاران شدید».
تقلید هم از جمله پدیده های اجتماعی است که هرگاه برخلاف
عقل و ارزش های اسلامی
باشد، به ناهنجاری تبدیل شده و مثل حس گرایی و پندارگرایی باعث عدم پذیرش ارزش ها و عقاید صحیح می شود.
جامعه ای که هویت فرهنگی خود را فقط از راه
و رسم گذشتگان ترسیم کند و هرگز حاضر به نقد و نظر آن با
ارزش ها و عقاید دینی نباشد، هیچگاه آمادگی
پذیرش ارزش های دینی را پیدا نمی کنند. چنین افرادی سنت، آداب و رسوم ملی و فرهنگی خویش را به هر
کیفیتی که باشد، اصل دانسته و آن را حفظ می
کنند:
«و اذا قیل لهم اتّبعوا ما انزل الله قالوا بل نتّبع ما
الفینا علیه ابائنا»،«آنگاه که
آنها به پیروی از وحی دعوت شوند، می گویند: بلکه ما بر آنچه که پدرانمان را بر آن یافتیم تبعیت می
کنیم». قرآن در مقابل چنین منطق ناصوابی، حفظ
کردن هویت فرهنگی گذشته را به طور کامل نفی نکرده است،
بلکه نوع خاصی از سنت گرایی و جمود بر فرهنگ گذشتگان
را مورد نکوهش قرار می دهد:
«او لو کان ابائهم لا
یعقلون شیئاً و لا یهتدون»،«آیا اگر پدرانشان نه درک و
فهمی داشته باشند و نه به هدایتی رسیده باشند،
باز هم از آنها پیروی می کنند». بنابراین معلوم می شود که برای استحکام فرهنگ اسلامی هم ضروری است که
انحرافات شناخته شود و هم باید راهکارهای
مناسب برای فرهنگ سازی و عمل به عقاید ارزشی ارائه شود،
لذا در جامعه باید بستر لازم و کافی برای
تحقق این عقاید و ارزش ها فراهم گردد تا هم از انحرافات پیشگیری شود و هم راه برای تکامل معنوی انسان ها
هموار گردد.
چکیده:
جامعهای سالم است که از امنیت جانی، مالی، منزلتی، عاطفی و ارزشی برخوردار باشد، در مقابل جامعهای نابهنجار است که فاقد این معیارها باشد؛ بنابراین انحرافات اجتماعی با توجه به این معیارها به پنج دسته کلی قابل تقسیم است که هر یک شامل اقسام مختلفی میشود.
مهمترین هنجارهای جامعه اسلامی هنجارهای مربوط به امنیت ارزشی و اخلاقی است و هر آنچه امنیت اخلاقی و ارزشی را به طور خاص به خطر میاندازد، انحراف ارزشی محسوب میشود. هرچند سایر انحرافات نیز در آسیب رساندن به ارزش و عقاید در جامعه اسلامی بی ارتباط نیستند، اما آسیب آنها به دیگر مقولات پنجگانه آشکارتر است.
در این نوشتار، به نحو اجمال انحرافات ارزشی از منظر قرآن کریم مورد تحلیل و تبیین قرار گرفته است که عبارتند از: کفر، شرک، ارتداد، نفاق، بدعت، شبهه افکنی در دین، پذیرش ولایت بیگانگان، لذت طلبی، تسامح در دین داری، شیوع حس گرایی، پندارگرایی، مشارکت در ناهنجاری و توصیه به آنها و نهی از ارزشها و هنجارها، غنا، لهو، انحرافات جنسی و مشروبات الکلی.
قرآن کریم، انحرافات اجتماعی، کفر و شرک، نفاق، ولایت ظالمین، لذتطلبی، تسامح دینی، معروف و منکر، انحرافات جنسی، مشروبات الکلی.
مهمترین هدف ادیان، تربیت و هدایت انسان در ابعاد مختلف مادی و معنوی، فردی و اجتماعی است. زیرا انسان بدون بهره گیری از وحی هیچ گاه طعم سعادت واقعی را نخواهند چشید. خودخواهی و فزون طلبی اشباع ناپذیر آدمی و نیز تفسیرهای گوناگون مبتنی بر هوی و هوس، ره آوردی جز تحیر و سرگردانی یا تعصب و تحجّر در شناخت زندگی و حیات به ارمغان نمیآورد. به همین دلیل با وجود پیشرفتهای فراوان تکنولوژی مادی، جوامع از امنیت و تکامل در مدارج معنوی بهره مند نشده اند.
sadegh90.blog.ir